ارجاء. [ اِ ] ( ع مص ) امیدوار کردن. ( غیاث اللغات ). || واپس بُردن. ( زوزنی ). کار را در تأخیر انداختن. ( منتهی الارب ). واپس داشتن. پس افکندن. بازپس بردن. سپس انداختن کاریرا. ( منتهی الارب ). باپس افکندن. ( تاج المصادر بیهقی ). واپس افکندن امر را. || ارجاءبئر؛ کرانه ساختن چاه را. ( منتهی الارب ). || ارجاء صید؛ نرسیدن صیاد شکاری را. ( منتهی الارب ). بشکاری نرسیدن صیاد. || ارجاء ناقه ؛ قریب بزادن رسیدن ناقه. ( منتهی الارب ). نزدیک رسیدن وقت نتاج ناقه. ( آنندراج ). نزدیک آمدن بزه اشتر. ( تاج المصادر بیهقی ). || نزدیک آمدن راه. ( غیاث ). ارجاء. [ اِ ] ( اِخ ) ( مذهب... ) مذهب خوارج مرجئه. رجوع به مرجئه و ضحی الاسلام ج 3 ص 164 و 318 و 321 و 322 و 323 و 325 و 326 و 328 و 329 و 330 شود. ارجاء. [ اَ ]( ع اِ ) ج ِ رجاء، بمعنی کناره و طرف. ( غیاث اللغات ).نواحی. اطراف. انحاء. گوشه ها: مملکتی فسیح الارجاء. - ارجاء بئر ؛ نواحی چاه از درون ، از بالا تا زیر. - ارجاء سماء ؛ دو طرف آن. کناره های آسمان. ارجاء. [ اَ ] ( اِخ ) نام جائی به اصفهان. ( تاج العروس ). و نسبت بدان ارجائی است. || نام دهی به سرخس. ( منتهی الارب ). || نام موضعیست به وَجرَة. ( منتهی الارب ). ارجاء. [ ] ( اِخ ) ابن ابی ضحاک خال مأمون الرشید. ( حبط ج 1 ).
معنی کلمه ارجاء در فرهنگ معین
( اِ ) [ ع . ] (مص م . ) ۱ - امیدوار کردن . ۲ - به تأخیر انداختن کاری . ( اَ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ رجاء، کنارها، گوشه ها.
معنی کلمه ارجاء در ویکی واژه
امیدوار کردن. به تأخیر انداختن کا جِ رجاء؛ کنارها، گوشهها.
جملاتی از کاربرد کلمه ارجاء
ارْجِعِی إِلی اللَّه «راضیة» بما اعطیت من الثّواب «مرضیّة» عنک ای اللَّه عنک راض. و قال الحسن: اذا اراد اللَّه قبضها اطمأنّت الی اللَّه و رضیت عن اللَّه و رضی اللَّه عنها. و قال عبد اللَّه بن عمرو: اذا توفّی العبد المؤمن، ارسل اللَّه عزّ و جلّ ملکین و ارسل الیه بتحفة من الجنّة، فیقال لها: اخرجی أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ اخرجی «الی» روح و ریحان و رب عنک راض فتخرج کاطیب ریح مسک وجده احد فی انفه و الملائکة علی ارجاء السّماء یقولون: قد جاء من الارض روح طیّبة و نسمة طیّبة فلا تمرّ بباب الّا فتح لها و لا یملک الّا صلّی علیها حتّی یؤتی بها الرّحمن فتسجد. ثمّ یقال لمیکائیل: «اذهب بهذه فاجعلها مع انفس المؤمنین» ثمّ یومر فیوسّع علیه قبره سبعین ذراعا عرضه و سبعین ذراعا طوله و ینبذ له فیه الرّیحان ان کان معه شیء من القرآن کفاه نوره و ان لم یکن جعل له نور مثل الشّمس فی قبره، و یکون مثله مثل العروس ینام فلا یوقظه الّا احبّ اهله الیه. و اذا توفّی الکافر ارسل اللَّه الیه ملکین و ارسل قطعة من بجاد أنتن و اخشن من کلّ خشن، فیقال: أَیَّتُهَا النَّفْسُ الخبیثة اخرجی «الی» جهنّم و عذاب الیم و ربّ علیک غضبان. و قال ابو صالح فی قوله: ارْجِعِی إِلی رَبِّکِ راضِیَةً مَرْضِیَّةً. قال هذا عند خروجها من الدّنیا فاذا کان یوم القیامة، قیل: فَادْخُلِی فِی عِبادِی وَ ادْخُلِی جَنَّتِی و قال آخرون: انّما یقال لها ذلک عند البعث. قال ابن عباس: الخطاب لروح المؤمن یأمرها اللَّه بالرّجوع الی الجسد فیکون قوله: «إِلی رَبِّکِ» ای «الی» امر «ربک»، و قیل: «إِلی رَبِّکِ» ای «الی» بدن صاحبک فسمّی ذلک ربّا کما یقال: ربّ الدّار و ربّ الدّابّة.
وَ الْمَلَکُ عَلی أَرْجائِها الرّجا جانب الشّیء مقصور و الاثنان رجوان و الجمع ارجاء. قال الشّاعر:
اثنی علی الحبر الامام و انما ار جوالبناء معطرا الارجاء
باز ارجاء خداوند کریم در دلش بشار گشتی و زعیم
وَ یَرْضَیْنَ بِما آتَیْتَهُنَّ اعطیتهنّ «کلّهنّ» من تقریب و ارجاء و عزل و إیواء.
فَلا جُناحَ عَلَیْکَ لا اثم علیک، هذا بیان انّ الارجاء لیس بطلاق و اباح اللَّه عزّ و جلّ له ترک القسم لهنّ حتّی لیؤخر من یشاء منهنّ فی نوبتها و یطاء من یشاء منهنّ فی غیر نوبتها و یرد الی فراشه من عزلها، تفضیلا له علی سائر الرّجال.
«تُرْجِی» ای تؤخر، مَنْ تَشاءُ مِنْهُنَّ وَ تُؤْوِی إِلَیْکَ ای تضمّ الیک من تشاء الارجاء تأخیر المرأة من غیر طلاق. و الایواء امساک المرأة علی القسم السوی من غیر ارجاء.
مُرْجَوْنَ ای مؤخرون و الارجاء التأخیر. معنی آنست که ایشان با حکم خدای گذاشتنیاند، نه نومیدی و نه امید تمام. و تفسیر ارجاء، خود در آیت است. إِمَّا یُعَذِّبُهُمْ وَ إِمَّا یَتُوبُ عَلَیْهِمْ و ایشان که بحذف همزه خوانند آن را دو وجه است: یکی همان که گفتیم بر مذهب ایشان از اهل عربیت که همزه بیوکنند و آن لغت مدینه است و بیشتر اهل حجاز. و دیگر معنی از رجاء است و رجاء امید است، یعنی که ایشان امید دادگاناند، لامر اللَّه ای لحکم اللَّه، خواست و حکم خدای را تا خواست و حکم خویش در ایشان پیدا کند. إِمَّا یُعَذِّبُهُمْ وَ إِمَّا یَتُوبُ عَلَیْهِمْ اما یخذلهم و اما یوفقهم، و التشکیک فی حق العباد. وَ اللَّهُ عَلِیمٌ بما یصیر الیه امورهم حَکِیمٌ بما یفعل بهم.
عجل اجابة ملحف داعی الهوی و تدارک التحقیق بالارجاء
در سدههای دوم و سوم هجری قمری، در خراسان مکتبی در حال شکل گرفتن بود که نظام اعتقادی خود را بر گرفته از آراء ابوحنیفه میدانست و برخی شاگردان عراقی او چون ابویوسف، محمد بن حسن، زفر بن هذیل و حسن بن زیاد لؤلؤی را به عنوان پیشگامان مکتب خود قلمداد میکرد. صرف نظر از تفکر ارجاء و ثمرات اعتقادی آن، در دیگر مسائل اعتقادی اختلاف ویژهای با اصحاب حدیث نداشت. مهمترین کانون رواج این مکتب سرزمین ماوراءالنهر و به ویژه دو شهر سمرقند و بخارا بود و اوج شکوفایی آن به دورهٔ سامانیان (۲۶۱–۳۸۹ ق/ ۸۷۵–۹۹۹م) بازمیگشت.