اریحیت

معنی کلمه اریحیت در لغت نامه دهخدا

اریحیت. [ اَ ی َ حی ی َ ] ( ع مص جعلی ، اِمص ) اریحیة. فراخ خوئی. ( منتهی الارب ). وسعت خلق در هر چیز و خصوصاً در کرم : سلطان دراکرام قدر و تبجیل محل او آثار اریحیت بجا آورد و او را باعزاز در بر گرفت. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 251 ). و سلطان در قبول پیغام او و اکرام رسول و تحقیق مأمول آثار اریحیت طبع و انوار کرم سجیت و طهارت محتد و نزاهت عنصر کریم خویش ظاهر گردانید. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 229 ). از آنجا که اریحیت طبع و کرم نهاد آن پادشاه بود، این دعوت را اجابت کرده باسعاف طلبت وانجاح حاجت او زبان داد. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 28 ). || شادمانی. ( منتهی الارب ). نشاط : مقدم مواکب سلطانی را بهزّتی و اریحیتی که آثار آن بر جبین احوال او مشاهده می توانست نمود، استقبال کرد. ( جهانگشای جوینی ). || خوشدلی که بدهش و احسان کردن حاصل شود. ( منتهی الارب ). شادی که در بخشایش و جود رو دهد. ( آنندراج ). || عطا.

معنی کلمه اریحیت در فرهنگ معین

(اَ یَ حِ یَّ ) [ ع . ] (مص جع . ) ۱ - عطا. ۲ - شادمانی . ۳ - خوش دلی .

معنی کلمه اریحیت در فرهنگ عمید

جوانمردی.

معنی کلمه اریحیت در فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - فراخ خویی وسعت خلق . ۲ - شادمانی نشاط شادی که در بخشایش و جود دست دهد . ۳ - عطا.

معنی کلمه اریحیت در ویکی واژه

عطا.
شادمانی.
خوش دلی.

جملاتی از کاربرد کلمه اریحیت

و فتنه و فساد آن ملاعین بر جملگی اسلام و اسلامیان از آن زیادت است که در حیز عبارت گنجد و این واقعه از آن شایع‌تر است در جهان که به شرح حاجت افتد و اگر عیاذابالله غیرت و حمیت اسلام در نهاد ملوک و سلاطین بجنبد که عهده رعایت مسلمانی و مسلمانان در ذمت ایشان است که «الامیر راع علی و رعیته هو مسول عنهم» و اریحیت و رجولیت دین دامن جان ایشان نگیرد تا باتفاق جمعیتی کنند و کمر انقیاد فرمان «انفروا خفافا و ثقالا و جاهدوا باموالکم و انفسکم فی سبیل‌الله» بر میان جان بندند و نفس و مال و ملک در دفع این فتنه فدا کنند بوی آن می‌آید که یکبارگی مسلمانی بر انداخته شود با آنک اکثر بلاد اسلام بر افتاد این بقیت نیز بر اندازند