بیطره

معنی کلمه بیطره در لغت نامه دهخدا

( بیطرة ) بیطرة. [ ب َ / ب ِ طَ رَ ] ( ع مص ) تیمار کردن ستور و میخ زدن به نعل آن : بیطر الدابة فهو بطیر و بیطار و مبیطر. و چه بسا که بَیْطَر هم گویند. ( از اقرب الموارد ). بیطاری کردن. ( منتهی الارب ) ( المصادر زوزنی ). عمل بیطار. ( از اقرب الموارد ). بجشکی کردن. ( دهار ).
- علم بیطره ؛ دانشی است که درباره اسبان از جهت صحت و مرض بحث کند همانگونه که علم پزشکی درباره انسان. ( از کشف الظنون ).
بیطرة. [ طَ رَ ] ( اِخ ) بیطره شلج ، قلعه ای است از توابع اشقة. ( از معجم البلدان ).
بیطرة. [ طَ رَ ] ( اِخ ) شهری و قلعه ای است از توابع سرقسطه. ( از معجم البلدان ).
بیطرة. [ طَ رَ ] ( اِخ ) نام کلیسای خالد منسوب به خالدبن عبداﷲ القسری امیر کوفه است که آنرا برای مادر خود که مسیحی بود بنا نهاد. ( از معجم البلدان ).
بیطره. [ ب َ / ب ِ طَ رَ / رِ ] ( از ع ، اِ ) ( مأخوذ از بیطرة تازی ) پزشکی ستور. بیطاری. دانش بیطار. کار بیطار. فعل بیطار. علم بیطار. ( یادداشت مؤلف ).

معنی کلمه بیطره در فرهنگ معین

(بَ یا بِ طَ رَ یا رِ ) [ ع . ] (اِ. ) دام پزشکی .

معنی کلمه بیطره در فرهنگ عمید

= دام پزشکی

معنی کلمه بیطره در فرهنگ فارسی

دامپزشکی
( اسم ) دام پزشکی ستور پزشکی .
نام کلیسای خالد منسوب به بخالد بن عبدالله القسری امیر کوفه است که آنرا برای مادر خود که مسیحی بود بنا نهاد ٠

معنی کلمه بیطره در ویکی واژه

دام پزشکی.

جملاتی از کاربرد کلمه بیطره

وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ یا محمّد الْکِتابَ یعنی القرآن، بِالْحَقِّ ای بالعدل، مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْکِتابِ یعنی من الکتب، التوراة و الانجیل و الزبور و سائر الکتب. میگوید: یا محمّد این قرآن بتو فرستادیم براستی و درستی، موافق تورات و انجیل و زبور و هر کتاب که از آسمان فرستادیم. وَ مُهَیْمِناً عَلَیْهِ یعنی قاضیا و شاهدا و رقیبا و حافظا و أمینا علی الکتب الّتی قبله. میگوید: این قرآن حاکم است، بر همه کتابها حکم کند، و هیچ کتاب برین حکم نکند، و گوشوان و استوار دار هر کتاب است، و گواه راست و امین بر سر همه، یعنی هر چه اهل کتاب از تورات و انجیل و غیر آن خبر دهند بر قرآن عرض دهید اگر در قرآن یابید بپذیرید و تصدیق کنید، و اگر نه ایشان را در آن دروغ زن دارید. و اصل مهیمن مؤیمن است، فقلبت الهمزة هاء، کما یقال: ارقت الماء و هرقت. ابن قتیبه گفت: اسمی است مبنی، از امین برگرفته، چنان که بیطره از بیطار برگرفته‌اند، و در بعضی روایات است که عمر گفت: هیمنوا علی دعائی، ای آمنوا. و گفته‌اند مرغ که گرد آشیان خویش برآید، و فراسر بچه خویش پرد، و او را در زیر پر گیرد تا وی را نگه دارد هیمن الطّائر گویند، و ربّ العزة باین معنی مهیمن نام است، یعنی: هو الرقیب الرحیم بعباده و مجیرهم و حافظهم فی جمیع احوالهم.