معنی کلمه آلهه در لغت نامه دهخدا
( الهة ) الهة. [ اِ لا هََ ] ( ع مص ) الاهة. پرستش کردن. ( ترجمان علامه تهذیب عادل ) ( از اقرب الموارد ). پرستیدن. پرستش. ( منتهی الارب ). || ( اِمص ) معبودیت. ( منتهی الارب ). اُلاهَة. اِل̍هیَّة. الوهة. الوهیة. ( اقرب الموارد ). معبود شدن. || ( اِ ) مار. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). مار بزرگ. ( ذیل اقرب الموارد ). || ماه نو. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).هلال. ( ذیل اقرب الموارد ). || آفتاب. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). نامی است آفتاب را. ( از اقرب الموارد ). || بتان. ( منتهی الارب ). بت. ( آنندراج ). مؤنث اله. ربةالنوع. و رجوع به اِلاهَة شود.
الهة. [ اُ لا هََ ] ( ع اِمص ) معبودیت. رجوع به اِل̍هة شود.