معنی کلمات "ویکی واژه" - صفحه 84
- آنتی بیوتیک
- آماده کردن
- آسیمه سر
- آفتاباندا
- آسوده
- آبسر
- آبسر
- آبشش
- آذینبندی
- آب پاشان
- مکانیزه
- کارآگاه
- خلل
- خدایی
- پروفیل
- گازهای گلخانهای
- بی عیب
- آمارگیری
- برزدن
- آبنبات
- آموزشدیده
- آموزش دیده
- آبزی
- آرامجا
- آسیب ناپذیر
- آب پز
- آسوده خاطر
- رفت و آمد
- ملودی
- پرکاش
- هجی کردن
- نا-
- خمان
- نازک نی
- زانو
- تا کردن
- کوکائین
- گرازیدن
- خوشی
- منحوس
- خرخشه
- شلتاق
- شل
- بی حال
- آموزشدادن
- آبسنگ
- بهرهور
- آوازهخوانی
- آوازه خوانی
- کازه
- کشوی
- مکتم
- غواص
- مراحل
- کوره
- گراد
- معلا
- داشته
- ربط
- دخل
- رساندن
- آتش افروز
- راحا
- متقابلاً
- ماسکه
- کهکشان بیضوی
- کهکشان نامنظم
- کهکشان
- تهی جا
- تغییر شکل
- ابوعلی سینا
- چهار پایه
- ستارهشناسی
- آتشافروزی
- آبسیاه
- آبرفت
- آبمیوه
- آبدهان
- آبمعدنی
- آبنگاری
- آبگرمکن
- آنتی توکسین
- آبدره
- آشفته سامان
- آبدست
- آدم برفی
- آدمبرفی
- آمپلی فایر
- آفتاب سوختگی
- آفتابسوختگی
- آسمانخراش
- آسمان خراش
- آب غوره
- آتش گرفتن
- آتشگرفتن
- آشتیناپذیر
- آشتی ناپذیر
- آسمان نما
- جوال دوز
- آفتابنشین
- آب خورش
- آتشکار
- آبنباتچوبی
- آبفشان
- آسیب رساندن
- آدمی خو
- آبگینه گر
- آبگینهگر
- آبدیده
- آبدیده
- آبزا
- آبزا
- آتشناک
- آتش ناک
- آداب دان
- آدابدان
- آدمشناس
- آدم شناس
- آدم آهنی
- آجودان باشی
- آقا بزرگ
- آبگذر
- آبگذر
- آهن ربایی
- آهنربایی
- آمپی سیلین
- آمپیسیلین
- آتل بندی
- آرام بند
- آزادیطلب
- آزادی طلب
- آسانکردن
- آسان کردن
- ام البنین
- امالبنین
- آب دانه
- برناس
- برص
- برقکار
- برفشکن
- بسام
- بستنی
- بستهبندی هوشمند
- بسدین
- بسودی
- بسک
- بسکتبال
- بریان
- برید
- بزرگ
- بزل
- برنامه اقدام
- برنامه
- برهان
- برواره
- بروجرد
- برونیاختهای
- برگشت جنسی
- ایادی
- بسته پستی
- اعتدال مساوی
- اغتراف
- انقباض طول
- بشولش
- تأثم
- تشاعر
- بسیار
- بشردوستانه
- بشري
- بشقاب
- بصیرت
- بطانه
- بطر
- استخوانکاه
- اقوات
- آنابولیک
- ابرشارگی
- انجذاب
- تأليف
- آتشي
- بمب افکن
- اجتراء
- از ما بهتران
- ربیع حاجب
- آون
- ترموکوپل
- بیابانزایی
- سفت کاری
- آنارمونیک
- آرتا
- آلومین
- آلومینیوم
- آلیاژ
- آموکسایش
- آمپاس
- آمین گو
- آمیگا
- آن دگری
- تشجیع
- رعده