عثمان بن ابی عاتِکه گوید اندر غزایی بودیم، اندر زمین روم، آن امیر، لشکری سَریّه میفرستاد بجایی رعدهٔ کرد که فلان روز باز آیند آن وعده بگذشت لشکر باز نیامد، ابومسلم نیزه ای بر زمین فرو زده بود در زیر او نماز میکرد، مرغی بیامد و بر سر آن نیزه نشست و گفت لشکر به سلامت است و غنیمت بسیار یافتهاند فلان روز و فلان وقت رسند ابومسلم این مرغ را گفت تو کییی گفت من آنم که اندوه از دل مسلمانان ببرم ابومسلم پیش آن امیر آمد و ویرا از آن خبر داد که مرغ چنین گفت آن وقت که مرغ گفت اندر آن وقت لشکر برسیدند.
کان من ابناء الروساء والوزراء لزم الجنید و صحبه و اقام بمصر و صار شیخ الصوفیه ورئیسهم و مات سنه ثلث و عشرین و ثلثمائه، و هو خال ابی عبداللّه الرودباری نام وی احمد بن محمد بن القاسم بن منصور بن شهریار بن مهر فاذا ربن فرعده بن کسری. و گفتند: که نام وی محمد بن احمد است. گفتند: کی حسن بن همام بود. لکن نه درست است. از اهل بغداد است بمصر بوده و شیخ مصریان ایذ و آنجا برفته در سنه اثنی و عشرین و ثلثلمائه. و گویند کی سنه ثلث و عشرین. شاگرد بوالعباس مسروق ایذ و با جنید و نوری و بوحمزه و حسن مسوحی صحبت کرده و آن طبقه ببغداد. و بشام بابوعبداللشه جلا صحبت کرده، عالم بوده و فقیه و حافظ و ادیب و امام و سید قوم خال بوعبداللّه رودباری ایذ و شاعر صوفیان، و باصل از بغداد بود از ابناء روسا و وزراء ود بیران، با جنید بوده روزگاری، یگانه ائمه این قوم ایذ در نزع گفته:
توپ ولی عهد ورعدهای نو آهنگ تیغ حسن خان و برق های نوآئین
رعدهای تو کوس هاکوبند چرخ گویی همی که بکشوبند
بندگان و رهیگان همه آفریدگان وی. افعال و اعمال ایشان، حرفت و صنعت ایشان حرکات و سکنات ایشان، چه در خیر و چه در شر، همه مخلوق و مصنوع وی، همه متعلّق بقدرت وی، که میگوید جل جلاله: وَ خَلَقَ کُلَّ شَیْءٍ، اللَّهُ خالِقُ کُلِّ شَیْءٍ، وَ اللَّهُ خَلَقَکُمْ وَ ما تَعْمَلُونَ، أَ لا یَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ؟! بلی، فعل بنده از روی اکتساب اضافت وابنده است، و ثواب و عقاب در آن بسته است، چنان که حرکت بنده از یک روی خلق خدا است، و از یک روی وصف و کسب بنده. نتوان گفت که جبر محض است، که فرق میان حرکت مقدوره و رعده ضروریه پیدا است، و نتوان گفت که خلق و اختراع بنده است، که بنده عاجز است از دریافت و دانش اجزاء مکتسبه و اعداد آن. پس اعتقاد درست و طریق راست آنست که گویند: مقدور است بقدرت اللَّه از روی خلق و اختراع، و بقدرت بنده از روی اکتساب، که اللَّه آن قدرت در وی آفریده، و وصف بنده کرده. پس این قدرت وصف بنده است و خلق خدا نه کسب بنده، و حرکت خلق خدا است و وصف و کسب بنده.
باز صیحۀ رعدهای هولناک زهرۀ این قوم سازم چاک چاک
رعدها هر سو حدی خوان از یمین و از یسار جملگی، از آب و نان رزق خواران زیر بار
پروردگارعظیم در کتاب کریم می فرماید: «فویل للمصلین الذینهم عن صلوتهم ساهون الذینهم یراون» یعنی «وای بر نمازگزارانی که در نماز خود مسامحه و سهل انگاری می کنند آنچنان کسانی که ریا می کنند و طاعت خود را به جهت ثنا یا فایده دیگر از فواید دنیا به جا می آورند» و در مقام مذمت جمعی می فرماید: «یراون الناس و لایذکرون الله الا قلیلا» یعنی «می نماید اعمال خود را به مردم و یاد نمی کنند خدا را مگر اندک» از حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم مروی است که فرمودند: «به درستی که بدترین چیزی که به شما می ترسم شرک اصغر است عرض کردند که شرک اصغر چیست؟ فرمود: ریا خدای عزوجل در روز قیامت وقتی که جزای بندگان را دهد به ریاکاران می فرماید که شما بروید پیش کسانی که از برای ایشان ریا کردند، و ببینید که آیا جزای شما در نزد ایشان هست یا نه» و نیز از آن حضرت منقول است که «خدای تعالی فرمود: هر که عملی بجا آورد که غیر مرا در آن شریک سازد، همه آن عمل از غیر است، و من نیز از آن عمل بیزارم» و نیز آن حضرت فرمود که «خدا قبول نمی فرماید عملی را که در آن به قدر ذره ای از ریا باشد» و نیز فرمود که «در روز قیامت، ریا کار را به چهار نام می خوانند، و می گویند: ای کافر! ای فاجر! ای غادر! ای جابر! عمل تو فاسد، و اجر تو باطل شده تو را امروز در پیش ما نصیبی نیست، برو امروز مزد خود را از آن کس بگیر عمل از برای او می کردی» «روزی آن سرور گریست گریستنی شدید، عرض کردند که چه چیز شما را گریانید؟ فرمود: به درستی که بر امت خود ترسیده ام از شرک، آگاه باشید که ایشان نخواهند پرستید بتی را و نه خورشید و ماه را و نه سنگی را و لیکن در اعمال خود ریا خواهند کرد» و فرمود «به زودی بیاید بر امت من زمانی که باطنهای ایشان خبیث، و ظاهرهای خود را نیکو کنند به جهت طمع در دنیا، و نمی خواهند از آن ثواب پروردگار را، دینشان ریاست، و خوف خدا در دل ایشان جای ندارد و فرو می گیرد عقاب خدای ایشان را پس خدای را می خوانند خواندن کسی که غرق شده باشد دعای ایشان به اجابت نمی رسد» و در «رعده الداعی» از جناب نبوی مروی است که «خدای تعالی پیش از آنکه آسمان ها را خلق کند، هفت فرشته آفرید، و بر هر فرشته ای موکل فرمود که به عظمت خود آن آسمان را فرو گرفت و بر هر دری از درهای آسمان ها فرشته ای را دربان کرد، پس فرشتگانی که حافظان و ضابطان اعمالند عمل بنده را می نویسند از صباح تا شب و بعد از آن، آن عمل را به بالا می برند تا اینکه فرمود: فرشتگانی که حافظان اعمالند، عمل بنده را بالا می برند که مشتمل است به روزه و نماز و قفه و اجتهاد و ورع، و آن را آوازی باشد چون آواز رعد و با آن درخشندگی و روشنی باشد مانند روشنی خورشید و با آن عمل، سه هزار فرشته باشند، پس حفظه، با آن فرشتگان می روند و از آسمان ها می گذرند تا نزد فرشته ای که بر آسمان هفتم موکل است، آن فرشته می گوید بایستید و بزنید این عمل را به روی صاحبش و بزنید آن را بر جوارح و اعضای او، و دل او را قفل کنید من فرشته حجابم منع می کنم هر عملی را که از برای خدا نباشد به درستی که مراد صاحب این عمل، خدا نبوده و جز این منظور او نبوده که در نزد امرا بلند مرتبه شود و در مجالس، ذکر او را کنند و آوازه او در شهرها منتشر گردد و پروردگار من امر فرموده که نگذرم عمل او از من درگذرد به سوی غیر من دیگر فرمود و نیز حفظه بالا می برند عمل بنده را مبتهج و مسرور به آن عمل، از نماز و روزه و زکوه و حج و عمره و خلق نیکو و خاموشی و ذکر بسیار، و ملائکه آسمان ها و آن هفت ملکی که که بر هفت آسمان موکلند جملگی مشایعت آن عمل را می کنند تا آنکه از همه حجابها در می گذرد و در نزد خدای عزوجل می ایستند پس گواهی می دهند از برای آن بنده که چنین عملی می کند خدای تعالی می فرماید که: شما حافظان عمل بنده منید و من نگاهبانم بر آنچه در باطن اوست، به درستی که این بنده من مرا اراده نکرده به این عمل، یعنی مرادش از این عمل، تحصیل رضای من نبوده و غیر مرا در نظر داشته، پس بر او باد لعنت من پس همه فرشتگان می گویند: بر او باد لعنت تو و لعنت ما و جمله آسمان ها و ساکنان آنها بر او لعنت فرستند» و از حضرت امام محمد باقر علیه السلام مروی است که «نگاهداری عمل، مشکل تر است از انجام دادن آن عرض کردند که چگونه است نگاهداری آن؟ فرمود که مردی صله به جا می آورد و از برای خدا انفاق می کند و به غیر از خدا احدی را منظور ندارد پس ثواب پنهانی آن عمل از برای او ثبت می شود و بعد از آن در نزد مردمان، آن عمل را ذکر می کند، ثوابی که نوشته شده بود محو می شود و ثواب عمل آشکارا که کمتر است از پنهانی به جهت او نوشته می شود بار دوم که آن عمل را ذکر می کند آن ثواب نیز محو می شود و ریا در نامه عمل او ثبت می گردد» و از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام مروی است که «در بیان قول خدای تعالی که «فمن کان یرجوا لقاء ربه فلیعمل عملا صالحا و لا یشرک بعباده ربه احدا» فرمود: مردی عمل خیری می کند که خالص از برای خدا نیست، بلکه غرض او ستایش مردمان است و خواهش دارد که مردم آن را بشنوند پس این است آنچنان کسی که شرک آورده است در بندگی پروردگار خود پس فرمود هیچ بنده ای نیست که عمل خیر خود را پنهان کند و روزگاری از آن بگذرد مگر اینکه خدا آن را ظاهر می سازد و هیچ بنده ای نیست که عمل بد خود را پنهان گرداند و روزگاری از آن بگذرد مگر این که خدا را آشکار می کند» و فرمود: «چه می کند یکی از شما که عمل خوب از برای او ظاهر می سازد و فعل خود را پنهان می کند اما به باطن خود رجوع نمی کند تا بداند که چنین نیست» و فرمود «هر که عمل اندکی از برای خدا بکند، خدا آن را بیش از آنچه کرده ظاهر می سازد و هر که عمل بسیار از برای ریا و مردمان کند و در آن بدن خود را به تعب اندازد و شبها به بیداری به روز آورد خدا نمی گذارد مگر اینکه اندک نماید در نزد هر که بر آن مطلع می گردد» و در مذمت ریا و بدی آن همین قدر کافی است که دلالت می کند بر اینکه آن شخص مرائی، حضرت آفریدگار جل جلاله را پست تر و حقیرتر شمرده از بندگان ضعیف او که نه نفعی از ایشان متمشی می گردد، و نه ضرری چون شکی نیست که هر که در یکی از عبادات پروردگار قصد ستایش و پسندیدن بنده ای از بندگان او را کند چنین گمان دارد که قدرت این بنده به برآوردن مطالب او از خدا بیشتر است و رضاجوئی او از خوشنودی خدا بهتر است و کدام استخفاف به پروردگار عالم از این بالاتر است «نعوذ بالله منه».
گفت این رگهای منست و در هر بقعتی و در هر شهری از شهرهای زمین از من رگی است بدو پیوسته، هر آن زمین که بارادت حق آن را زلزله خواهد رسید مرا فرماید تا رگی از رگهای خود بجنبانم که بآن زمین پیوسته تا آن را زلزله افتد. ذو القرنین گفت یا قاف از عظمت اللَّه با ما چیزی بگوی گفت یا ذا القرنین انّ شأن ربنا لعظیم کار خداوند ما عظیم است و از اندازه و هم و فهم بیرونست. بعظمت او خبر کجا رسد و کدام عبارت بوصف او رسد. گفت آخر آنچ کمتر است و در تحت وصف آید چیزی بگوی، گفت وراء من زمینی است آفریده پانصد ساله راه طول آن و پانصد ساله راه عرض آن، همه کوهاناند پر از برف، و رنه آن برف بودی من از حرارت دوزخ چون ار زیر بگداختید، ذو القرنین گفت زدنی یا قاف، نکتهای بگوی دیگر از عظمت و جلال حق گفت جبرئیل امین کمر بسته در حجب هیبت ایستاده، هر ساعتی از عظمت و سیاست درگاه جبروت بر خود بلرزد رعدهای بر وی افتد. رب العالمین از آن رعده وی صد هزار ملک بیافریند، صفها برکشیده در حضرت، بنعت هیبت سر در پیش افکنده و گوش بر فرمان نهاده، تا یک بار از حضرت عزت ندا آید که سخن گوئید، همه گویند «لا اله الا اللَّه» و بیش از این نگویند، اینست که رب العالمین گفت: یَوْمَ یَقُومُ الرُّوحُ وَ الْمَلائِکَةُ صَفًّا الی قوله وَ قالَ صَواباً یعنی لا اله الا اللَّه و قیل معنی قوله: ق: قف یا محمد علی اداء الرسالة و العمل بما امرت. و قیل معناه قضی الامر کقوله: حم، ای حمّ ما هو کائن و الاحسن ان یقال هو من الحروف المقطّعة علی ما سبق امثاله.
رعدها آوازه احسان عالمگیر تو ابرها چتر پریزاد سلیمان تواند