جملاتی از کاربرد کلمه آن دگری
و آن دگری اعتصام سلطنت شاه دوست علی خان راد، میر مکرم
آن دگری گفت که شادیم شاد بوسه ده و بوسه ستان شاد باد!
یکی ازان ده ازالت شود چو از مسند بجای آن دگری می بیابد استقرار
دختری خرد دارم و پسری سال این چار وپنج آن دگری
حصول لذت این، فوت لذت آنست یکی چوترک کنی،ذوق آن دگریابی
آن دگری گفت کز زکات تن کرخ هست نصاب جی و نوای صفاهان
هر رزم که کردی همه پیروزی بود هرچ آن دگری خواست تو را روزی بود
تا که رخسار و خط یار بود در
انظار این یکی همچو ثواب آن دگری همچو گناه
تو از آن دگری رو که مرا یاد تو بس خود تو دانی که من از کان جهانی دگرم
هجر و وصلش چو به گلزار دل اندیشه کند آن یکی ربشه کند و آن دگری ریشه کند