معنی کلمه برواره در لغت نامه دهخدا
پند تو تبه گردد در فعل بداو
برواره کج آید چو بود کژّ مبانیش.ناصرخسرو.ناگاه باد دنیا مر دین را
در چه فکند از سر برواره.ناصرخسرو.مَسربة؛ صفه پیش برواره. ( منتهی الارب ). و رجوع به فروار شود. || راهی غیر راه متعارف خانه که از آنجا نیز آمد و شد توان نمود. ( از برهان ).