معنی کلمه ام البنین در لغت نامه دهخدا
ام البنین. [ اُم ْ مُل ْ ب َ ] ( اِخ ) دختر عبدالعزیزبن مروان خواهر عمربن عبدالعزیز اموی و زن ولیدبن عبدالملک بن مروان. از زنان مشهور بنی امیه است که بحسن و جمال و صلاح و ذکاوت و فصاحت بیان و بذل و بخشش موصوف بوده است. رجوع به ریحانة الادب ج 6 ص 210 و خیرات حسان ج 1 ص 37 و قاموس الاعلام ترکی ج 2 شود.
ام البنین. [ اُم ْ مُل ْ ب َ ] ( اِخ ) دختر عمرو یا ربیعةبن عامر. زن مالک بن جعفربن کلاب. از زنان مشهور عرب بود و در نجابت بدو مثل زنند و گویند: انجب من ام البنین. رجوع به ریحانة الادب ج 6 ص 211 و مجمع الامثال میدانی شود.
ام البنین. [ اُم ْ مُل ْ ب َ ] ( اِخ ) زن عقیل بن ابی طالب و مادر جعفربن عقیل از شهیدان کربلاست. ( از ریحانة الادب ج 6 ص 210 ).
ام البنین. [ اُم ْ مُل ْ ب َ ] ( اِخ ) فاطمه دختر خرام بن خالدبن ربیعةبن کُلاب. از زنان علی بن ابی طالب ( ع ) بود. وی اول زنی است که بعد از درگذشت فاطمه ( ع ) به ازدواج علی ( ع ) درآمد و چهار پسراز وی بوجود آمد: 1- عباس مکنی به ابوالفضل. 2- عثمان. 3- جعفر. 4- عبداﷲ. هر چهار پسر در روز عاشورا در کربلا کشته شدند. رجوع به ریحانةالادب ، ج 6 ص 211 و خیرات حسان ج 1 ص 38 و قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 1033 شود.