معنی کلمات حرف "ب" - صفحه 23
- بیابان گردی
- بنده پروری
- بندکشی
- بندکوه
- بندگانه
- بندگشا
- بندگه
- بندگی کردن
- بندی شدن
- بنشاندن
- بنس
- بخیله
- بخیه زن
- بخیه کردن
- بد ادایی
- بد اسب
- بد اطوار
- بد اندرون
- بد تخم
- بد خبر
- بهرام شاه
- بازار سراجان
- بهت زدگی
- بلور لایه
- بلند ساختن
- بلند نوا
- بلند و پست
- بلند گشتن
- بلنداختر
- بلنداسکله
- بلندای تاج
- بلندو
- بیش خواری
- بنات جش
- بنان بن محمد حمال
- بناى مسجد قبا
- بناکتی داود بن محمد
- بنایی دوران ابراهیم
- برف سر
- برفابه
- برفتادن
- برفتان
- برفتن
- برفراشتن
- بنایی قوم ثمود
- برفراشته
- برفزون
- برفه
- برق سیر
- بنت ابی امیه
- بنت الارض
- بغ کردن
- برون فکنی
- برون پوست
- برچخ
- برونده
- بوالوحوش
- بوالکرم
- بوالی
- بوتم
- بباد دادن
- بباد رفتن
- بباد شدن
- ببار اوردن
- بوقچه
- بولاد
- بولانی
- بولدها
- بی کتاب
- بی کتابی
- بیت شرف
- بید سفید
- بید موله
- بولو
- بوم کند
- بوم کن
- بولیون
- بولوک
- بولومتر
- باخمرا
- باد بزرگ
- باد خوار
- برمل
- برمنج
- برموده
- برناه
- برنانه
- برنامۀ کاربردی
- برنائی
- بلاق
- برگ زدای شیمیایی
- بدال
- بداه
- بدایی
- بدبد
- بدخصالی
- بدخیالی
- بددهان
- بدذاتی
- بدر رفته
- باکتری کش
- باکتروس
- بدر پاییزی
- برنامج
- بابلون
- بابلقانی
- بابلی خوردن
- بابوته
- بابوده
- بابیتور
- بابیروش
- بابینگر
- باتکین
- باب شگفت
- بی عد
- بی عدیلی
- بی عزتی
- بی عزم
- بی عقلی
- بی عنایتی
- بی عکس
- بی غایت
- بطلیه
- بطن الحمل
- برخورد زبان ها
- بقعه بی بی شهر بانو
- بیش بالغ
- بیش بود تغذیه
- باد گور
- بیش دفاعی
- بیش رای ریزی
- بیش زور
- بیش غذایی
- بیش قیمت
- بیش کین
- بیشی جستن
- بی لگام
- بی محاسبه
- بی مرام
- بی مزه گوی
- بد اگاهی
- بخت برگشتن
- بخت در ادبیات فارسی
- بحساب گرفتن
- بحق پیوستن
- بخار پخت
- بخارایی میرزا شمس
- بخاک اوردن
- بخاک رفتن
- بخاک کردن
- بد خصال
- بد خط
- بد خلقت
- بد خوار
- بد خیال
- بد داشت
- بد درون
- بد دعا
- بد روزگاری
- بد روشن
- بلند بینی
- بلند دیدن
- بلند شنیدن
- بلندترین ایه
- بلندپروازی کردن
- بلندگوی در
- بلورهای توده ای
- بلندی های جولان
- بلندی لبه رو
- بلورچی
- بمال
- بهشت ابراهیم
- بمب افکن دوربرد
- بمب ناپالم
- بمب نوترونی
- بلبل اسا
- بمباردمان
- بلبل شدن
- بمت
- بمفازتهم
- بهشت ادم
- بینبریج
- بیناسک
- بینادل
- برهم نمایی
- برهم نهادن
- برهما پوترا
- برهمائی
- بیگاه خیز
- بیگلربیگ
- بیگم سلطان
- بیگودی
- بی حکمت
- بی حیایی
- بخله
- بی خردی
- بی خواب
- بی روزن
- بارسات
- بارش همرفتی