بباد شدن. [ ب ِ ش ُ دَ] ( مص مرکب ) همراه باد رفتن. با باد پراکنده شدن. || کنایه از نابود شدن. مردن. ضیاع. ( تاج المصادر بیهقی ). از میان رفتن. ضایع شدن : یکی ترک تیری بر او برگشاد شد آن خسرو شاهزاده بباد.دقیقی.نه باک داشتم که همی عمر شد بباد نه شرم داشتم که همی زی خطا شدم.ناصرخسرو.
معنی کلمه بباد شدن در فرهنگ فارسی
همراه باد رفتن
جملاتی از کاربرد کلمه بباد شدن
دریغ آن سر و تاج و آن مهر و داد که خواهد شدن تخم شاهی بباد