بی روزن

معنی کلمه بی روزن در لغت نامه دهخدا

بیروزن. [ رَ / رُو زَ ]( ص مرکب ) ( از: بی + روزن ) بدون منفذ. بدون سوراخ.
- خانه یا قبه یا گنبد بی روزن ؛ فلک.آسمان :
نیستی آگه که بروزی رسد
هر که درین خانه بیروزنست.ناصرخسرو.چند گریزی ز حواصل درین
قبه بیروزن و باب ای غراب.ناصرخسرو.گر آستان تو بالین سرکنم ز شرف
رسد بگنبد پیروزه گون بیروزن.سوزنی.رجوع به روزن شود.
بیروزن. [ زَ ] ( اِ ) سنگ باقیمت. || بار و حمل. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه بی روزن در فرهنگ فارسی

سنگ با قیمت . یا بار و حمل .

جملاتی از کاربرد کلمه بی روزن

آه کز پستی این مجمر بی روزن چرخ نفسی شعله فطرت نتوانست کشید
نفس کوتاه سازد شمع را فانوس بی روزن امید زندگانی نیست چون دم در درون افتد
چه شدی بستهٔ این محبس بی روزن چه شدی ساکن این کنگرهٔ بی در
چون نگیرد آه را دل در فضای آسمان؟ دوزخ دود سبکرو، خانه بی روزن است
شمع من، در جای دیگر روشن است مسکن من، گلخنی بی روزن است
شد دلم از خانه بی روزن گردون سیاه همچو آه از رخنه دل عاقبت بر در زدم
گر ز روزن دیگران را خانه روشن می شود صائب از بی روزنی کاشانه من روشن است
در دیده نظارگیان جمال تو بی نور تر ز خانه بی روزن آینه
ازسنان آه، بام چرخ راسوراخ کن بیگنه چندین درین زندان بی روزن مباش
وقت ما از رخنه سهلی پریشان می شود جنت در بسته ما خانه بی روزن است