بنشاندن

معنی کلمه بنشاندن در لغت نامه دهخدا

بنشاندن. [ ب ِ دَ ] ( مص ) رجوع به نشاندن شود.

جملاتی از کاربرد کلمه بنشاندن

مرا بکام دل بدسگال بنشاندن نه مقتضی کرم بود، لکن اکنون شد