بناکتی داود بن محمد

معنی کلمه بناکتی داود بن محمد در دانشنامه آزاد فارسی

بناکتی، داود بن محمد
رجوع شود به:فخر بناکتی ( ـ۷۳۰ق)

معنی کلمه بناکتی داود بن محمد در دانشنامه اسلامی

[ویکی نور] «ابوسلیمان فخر الدین داوود بن محمد ملقب به فخر بناکتی» (د 730ق / 1330م)، مورخ و شاعر ایرانی دوره مغول است. لقب فخر بناکتی را خود در کتابش ذکر کرده است. بناکتی در بناکت، شهری در ماوراءالنهر که بعدها شاهرخیه نام گرفت، زاده شد و در یکی از خاندان های علمی و دانش دوست این شهر پرورش یافت. پدرش، تاج الدین، ابوالفضل محمد بناکتی، از عالمان دین به شمار می رفت و کتاب «المیسور در شرح مصابیح» و «مصباح الضمیر من صحاح التفسیر» از اوست.
برادرش، نظام الدین علی بناکتی نیز از عارفان نامی دوره خود بوده است.
فخر الدین بناکتی خود مردی فاضل و دانشمند بود و در شاعری نیز دستی قوی داشت. از نوشته او برمی آید که در 701ق / 1302م، ملک الشعرای دربار غازان خان بوده است. بغدادی، دیوان شعری نیز به او نسبت داده است. از نمونه های شعر بناکتی، یک غزل در «تذکرة الشعراء» دولت شاه، و دو قصیده در تاریخ خود وی آمده است.
از جمله آثار او کتاب مشهوری است به نام «روضة اولی الالباب فی معرفة التواریخ و الانساب» که به «تاریخ بناکتی» نیز معروف شده است و شهرت بناکتی، مرهون همین کتاب است.
محسن احمدی، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج 12، ص 568.
روضة أولی الألباب فی معرفة التواریخ و الأنساب المشهور بتاریخ البناکتی (تعریب) / نوع اثر: کتاب / نقش: نویسنده

جملاتی از کاربرد کلمه بناکتی داود بن محمد

572 - عن داود بن فرقد عن اخيه قال : سمعت ابا عبدالله عليه السلاميقول : ان المتكبرين يجعلون فى صور الذر تتوطوهم الناس حتى يفرغ الله من الحساب.
و نيز در همان تفسير از داود بن سرحان عطار روايت كرده كه گفت : نزد امام صادق عليهالسلام بودم ، دستور داد سفره آوردند، و ما غذا خورديم ، سپس دستور داد طشت و دستسنان(لگن يا حوله ) را، آوردند عرضه داشتم : فدايت شوم منظور از اسماء در آيه (و علم آدمالاسماء) الخ چيست ؟ آيا همين طشت و دست سنان نيز از آن اسماء است ؟ حضرت فرمود: درهها و تنگه ها و بيابانها از آنست ، و با دست خود اشاره به پستيها و بلنديها كرد.

ثواب قرائت سوره ذاريات   حديث : 1 بهذا الاسناد عن الحسن عن مندل عن داود بن فرقد عن ابى عبدالله عليه السلام قال من قرا سوره و الذاريات فى يومه او فى ليلته اصلح الله له معيشته و اتاه برزق واسع و نور له قبره بسراج يزهر الى يوم القيامه .

شرح : مجلد هفتم بحار صفحه 42 (422) داود بن كثير رقى - راوى حديث - گويد: از امـام صـادق عـليـه السلام درباره قول خدا كه مى فرمايد :  و ما تغنى الايات والندر عن قوم لا يومنون - يونس / 101 - ( و چه سود خواهد داشت نشانه ها و بيم دادن ها بـراى مـردمـى كـه ايـمـان نـمى آورند) سئوالى كردم فرمود : آيات امامانند ، و نذر انبياء هـسـتـنـد . و نـيـز در هـمـان صـفـحـه مـدرك فـوق (423) دربـارهقـول خـداى تـعـالى كه مى فرمايد : بل هو آيات بينات فى صدور الذين اوتوا العلم منظور اءئمه هستند ، و ما يجحد بآياتنا يعنى انكار مقام اميرالمومنين و ائمه نمىكنند . الا الكافرون (424) .

داود بن على بن عبداللّه بن عباس ، محمّد بن عمر بن على بن ابى طالب (عليه السلام )،سلمة بن كهل حضرمى و عبداللّه بن محض ، كه نامه ماءيوس ‍ كننده اى براى زيد نوشت.(358)

899 - داود بن كثير رقى گويد: در نزد امام صادق عليه السلام نشسته بودم كه ناگهان ايشان بدون مقدمه و از جانب خود آغاز سخن نمود و فرمود: اى داود! در روز پنجشنبه عملهاى شما بر من عرضه مى شود و من در بيناعمال تو كه بر من عرضه شد ديدم كه صله و رابطه با پسر عمويت را به جا آوردى و اين كار تو مرا خوشحال كرد و من دانستم كه اين عمل تو عمر او را زودتر و سريعتر فانى مى سازد و مرگش را فرا مى رساند.

572 - داود بن فرقد از برادرش روايت كند كه گفت : از امام صادق عليه السلام شنيدم كه فرمود: همانا افراد متكبر در روز قيامت به صورت مورچه در مى آيند و مردم آنان را پايمال مى كنند تا اينكه خداوند از حساب خلايق فارغ شود.

به سند متصل از ابن قولويه از محمد بن يعقوب كلينى به اسنادش از داود بن فرقد گفت : در خانه حضرت ابى عبدالله نشسته بودم كبوتر راعبى ديدم همهمه مى كند، آن حضرت به سوى من نگريست و فرمود: اى داود، مى دانى اين مرغ چه مى گويد؟ گفتم : نه به خدا فرمود: بر قاتلان امام حسين عليه السلام نفرين مى كند ، پس در خانه هاى خود از اينها نگاه داريد.(280)

و روايت كرده است كلينى به اسناد خربوذ بن داود بن زربى به كسر زاء معجمه و بعداز آن راء ساكنه از حضرت صادق - عليه السلام - : من ذكر مصيبة ولو بعد حينف قال انا لله و انا اليه راجعون و الحمدلله رب العالمين اللهم آجرنى على مصيبتى واخلف على افضل منها كان له من الاجر مثل ما كان عنداول صدمة (277) : آنكه به خاطر آورد مصيبتى را و هر چند بعد از زمانى دراز باشد، پس استرجاع و حمد و دعاى مزبور را بزبان آورد مى باشد براى او از اجرمثل آنچه در ابتداى صدمه براى او بوده است .