بلاق

معنی کلمه بلاق در لغت نامه دهخدا

بلاق. [ ب ُ ] ( ترکی ، اِ ) بولاق. بلاغ. چشمه آب ، از لغات ترکی است. ( از غیاث اللغات ) ( از آنندراج ). در اسامی امکنه ترکیب شود مانند ساوجبلاق. ( فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به بلاغ شود. || حلقه ٔبینی که زیور زنان است. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ).
بلاق. [ ب ِ ] ( اِخ ) شهری است در انتهای عمل صعید و ابتدای بلاد نوبة، چون مرز و سرحدی بین آن دو. ( از معجم البلدان ) ( از مراصد ).

معنی کلمه بلاق در فرهنگ فارسی

( اسم ) چشم. آب . توضیح در اسامی امکنه ترکیب شود مانند : ساوجبلاق .

جملاتی از کاربرد کلمه بلاق

سیدمردان‌شاه آخوند، از قریه «شش‌دره» سعی دارد بلاق‌دره‌ای‌ها را تحت قیمومیت خودش نگهدارد. او به این منظور تلاش می‌کند که مردم بلاق‌دره به مسجد و قبرستانی که در قریه او و از آن اوست، وابسته بمانند. اما ناگهان قحطی فرامی‌رسد و سرما در بلاق‌دره جان شانزده تن را می‌گیرد. قدم زوار، خسته از انتقال مرده‌ها به قبرستان قریه مجاور و برسم اعتراض تابوت منقش به آیات قرآنی را آتش می‌زند. با این وجود او از سرما نجات نمی‌یابد و هر ده انگشت پاهایش سیاه و قطع شده در حومه بلاق‌دره دفن می‌شوند. به این ترتیب، برای اولین بار بلاق‌دره به قبرستان و سپس به مسجدی دست می‌یابد که از آن خودش است.
تپه آق بلاق مربوط به هزاره اول قبل از میلاد - دوره اشکانیان است و در شهرستان مشگین‌شهر، بخش مرکزی، دهستان دشت، روستای نصیرآباد واقع شده و این اثر در تاریخ ۱۲ دی ۱۳۸۶ با شمارهٔ ثبت ۲۰۳۲۹ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده‌است.
پس از سی سال، زمانی که بلاق‌دره‌ای‌ها مصوبات اهل «حل و عقد» را سبک‌سنگین می‌کنند، میان کابل و زابل سرها و دست‌های بریده شده رد و بدل می‌شود. تحریم‌های متوالی بلاق‌دره را به ستوه می‌آورد. خط جنگ از دو انتهای بلاق‌دره بسوی پایگاه لمبریک نزدیک‌تر می‌شود. قوماندان مراد به سختی مقاومت می‌کند. کشته شدن مردان همراهش قبرستان بلاق‌دره را وسعت می‌دهد. خودش نیز بدست مولوی تورگل اعدام می‌شود.