بی عقلی
معنی کلمه بی عقلی در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه بی عقلی
به دست چون تو بی عقلی نباشد قیمتی دین را چو نابینا بود نخاس؛ برده کم بها باشد
نرنجم نیک زینسان گفتن بد که بر بی عقلی زن حق مثل زد
پشیمانم پشیمانم که بر خود بیجهت بستم ره لطف ز خود رائی و بی عقلی و نادانی
ستم کردم به خود کاین نفس بدخو را خورش دادم ز بی عقلی، تمام عمر دشمن پرورش دادم
قدر بی عقلی نمی دانند طفلان، حیف حیف ورنه از باران گل می شد تن دیوانه سرخ