بندی شدن

معنی کلمه بندی شدن در لغت نامه دهخدا

بندی شدن. [ب َ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) اسیر شدن. گرفتار شدن. || زندانی شدن. ( فرهنگ فارسی معین ) :
چون به امر اهبطوا بندی شدند
حبس خشم و حرص و خرسندی شدند.مولوی.- بندی شدن تب ؛ مزمن شدن تب به حیثی که اصلاً مفارقت نکند. ( آنندراج ) ( از فرهنگ فارسی معین ) :
گرچه در قید تو باشد ایمن از دشمن مباش
می شود جانکاهتر هر گه تبی بندی شود.محسن تأثیر ( از آنندراج ).

معنی کلمه بندی شدن در فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - اسیر شدن گرفتار شدن . ۲ - زندانی شدن . ۳ - مزمن شدن تب بحیثیتی که اصلا قطع نشود .

جملاتی از کاربرد کلمه بندی شدن

از فلزات برای مونتاژ انواع محصولات مفید، از جمله ظروف مهر و موم شده (مانند مخازن و لوله‌ها)، آینه برای متمرکز کردن نور خورشید و رادیاتورهای حرارتی استفاده می‌شود. به‌کارگیری فلزات در دستگاه‌های الکتریکی نیاز به عایق بندی شدن سیم‌ها ی الکتریکی دستگاه را دارد؛ بنابراین یک ماده عایق انعطاف‌پذیر مانند پلاستیک یا فایبرگلاس مورد نیاز است.