بی عزم

معنی کلمه بی عزم در لغت نامه دهخدا

بی عزم. [ ع َ ] ( ص مرکب ) ( از: بی + عزم ) بی اراده. بی تصمیم. مقابل باعزم. و رجوع به عزم شود.

معنی کلمه بی عزم در فرهنگ فارسی

بی اراده . بی تصمیم . مقابل با عزم

جملاتی از کاربرد کلمه بی عزم

عزم کردم وصل تو جانم بسوخت مانده‌ام بی عزم مضطر چون کنم
هر کجا خذلان بود با عدل او نصرت شود هر کجا نصرت بود بی عزم او خذلان شود