بی لگام. [ ل ُ / ل ِ ] ( ص مرکب ) ( از: بی + لگام ) بی لجام. آنکه لگام ندارد. || کنایه از بداخلاق. || کنایه از بی اعتدال. || کنایه از آنکه از هیچ چیز پرهیز نکند. ( ناظم الاطباء ). || کنایه ازبی بند و بار. لاابالی. مهارگسسته. هرزه. هرزه کار. - آب بی لگام خورده بودن ؛ سرخود بار آمده بودن. بی مربی بار آمدن. مجازات بدیها ندیده بودن. ( یادداشت مؤلف ).
معنی کلمه بی لگام در فرهنگ فارسی
بی لجام آنکه لگام ندارد. یا بد اخلاق. یا آنکه از هیچ چیز پرهیز نکند .
جملاتی از کاربرد کلمه بی لگام
میثم در آخر سال ۶۰ هجری، ده روز قبل از ورود حسین به عراق، توسط عبیدالله بن زیاد دستگیر شد و به همان نحوی که علی خبر داده بود به دار آویخته و کشته شد. او اولین مسلمانی بود که به هنگام شهادت بر دهانش لگام زده شد.
چه مایه بکوشیم از بهر نام زمانه همی باز دارد لگام
گردد افلاک بدان گونه که خواهد بختش بخت او کرد مگر بر سر ایام لگام
بشهر آمدم من چو نزدیک شام بدیدم سه تن دستشان بد لگام
زبان عذر ندارم من اندرین معرض که دست عجز بسر بر لگام کرد مرا
با فلک هم طواف باید شد با صبا هم لگام باید بود
خشم بر شاهان شه و ما را غلام خشم را هم بستهام زیر لگام
آيا اگر شيطان بخواهد كسى را لگام و افسار بزند، بهتر از اين مى شود؟ بالاترينمظاهر عبادت ، بدعت و حرام محسوب مى شود، و از انجام بالاترين عبادت جلوگيرى مىكند.
هیکل او در مصاف کشتی دریا رکاب پیکر او در نبرد صرصر آتش لگام
کای همایون مرکب رفرف خرام رشتهٔ مریم تو را طوق لگام
فاطمه فوری لباس عوض کرد و سوار اسب شد در حالیکه یک نفر غلام لگام اسب را داشت او را به خانه پادشاه راهنمایی کرد.
از اولین روز خدمت غلام تا پیری او، تربیت غلام با ترتیب خاصی پیگیری میشدهاست. در سال اول غلام اجازه سواری نداشته و پیاده خدمت میکردهاست. پس از یک سال، با تصویب حاجب، به غلام اسب و لگام و تسمه میدادهاند. در سال سوم غلام اجازه داشته که خنجری ببندد و در سال چهارم، قبا و گرزی به وی میدادهاند. از آن پس غلام به رتبه «وثاق باشی» ارتقا یافته و غلامانی زیر نظر او کار میکردهاند. مراتب بعدی ترقی غلام، «خیل باشی» و سرانجام «حاجب» بودهاست. گاه حاجب اگر لیاقت داشت، در ۳۵ سالگی به امیری میرسید.
انسان بسان حيوانات ديگر داراى نيروى اراده است . لگام اراده حيوانى به دست غريزهحيوانى است ، اما اراده انسان بايد به دست عقل و خرد باشد.
ميثم بالاى دار از فضائل على و آل على (عليه السلام ) مى گفت ، شخصى نزد ابن زيادرفت و گفت : اين برده شما را رسوا كرد ابن زياد گفت : دهانش را با لگامببنديد، ميثم نخستين كسى است كه در تاريخ اسلام دهانش را هنگام شهادت با لگام بستند.
104- ميثم تمار فرزند يحيى ، برده زنى از بنى اميه بود كه اميرالمومنين (ع ) اورا خريد و آزاد كرد. هنگامى كه زياد او را دستگير كرد، ميثم بانگ برآورد پيش از آنكه مرابكشند هر چه را كه مى خواهيد از من بپرسيد. مردم از سؤال مى كردند و او پاسخ مى داد، پس زياد دژخيمش را فرستاد تا بر دهانش لگام نهاد.ميثم نخستين مسلمانى است كه در اسلام بر دهانش لگام نهاده اند!رجال كشى ، ج 1، ص 81-84.
همينكه آنان به خانه طوعه نزديك شدند، مسلم دريافت كه به جنگش آمده اند. پس بهسرعت اسب خود را زين كرد و لگام زد، زره را بر تن كرد، شمشير بر كمر بست و ازطوعه به سبب ميهمان نوازى خوبش تشكر نموده و به او خبر داد كه پسر ناجوانمردشجاى او را به ابن زياد، گزارش كرده است .
گرم دست رفتی لگام ادب بر این ابلق روز و شب کردمی
هم با کمند عقلم و هم با لگام شرع تا کره سپهر نگوید که توسنم
از هرچیزی ممکن بود یکبار تعجب کنند اما بار دوم شیوهٔ خودشان میشد: پس از مشاهدهٔ فیلهای جنگی اپیروس، جوانانِ خود را به اسبسواری بدون لگام عادت میدادند تا سوارهنظامشان سریعتر بدود و با اسبان بیلگام از فیلان دشمن جلو بزند، یا وقتی شمشیرهای براق اسپانیاییان را دیدند، شمشیرهای خود را کنار گذاردند تا عین آن را اقتباس کنند، فن کشتیرانی را نیز، که تا قبل از جنگ اول کارتاژ بدان آشنا نبودند، با مهارت آموختند و بهکار بستند.
شير خدا، كوهى است از صبر و حلم و داد و چنين كوهى را چگونه مى تواند تندبادى از جا بجنباند. او كسى است كه خشم و شهوت و آز را زير لگام بسته است . براى تن خود نمى جنگد. او خلاق جهان را پيش رو دارد. بايد صددرصد الهى بود چرا كه تمام مظاهر هستى ،جمادات ، رزاق مخلوقات جهان و گرداننده كون و مكان او را مى شناسد و او را مى ستايند.