برموده

معنی کلمه برموده در لغت نامه دهخدا

برموده. [ ب َ دَ / دِ ] ( اِ ) چیز. شی ٔ. ( برهان ) ( از آنندراج ). هر چیزی عموماً و هر جسمی. ( ناظم الاطباء ).
برموده. [ ب َ دَ ] ( اِخ ) نام پسر ساوه شاه. ( از آنندراج ). برموزه. ورجوع به برموزه شود: چوبه تیر بر سینه شابه زد و او را بکشت و لشکر او را بغارتید و پسر این شابه برموده نام بیامد با لشکری عظیم ، بهرام او را بکشت. ( فارسنامه ابن بلخی ص 98 ).

جملاتی از کاربرد کلمه برموده

کسانی هستند که نه تنها سال میلاد سرورمان بلکه روز میلاد او را نیز تعیین کرده‌اند و می‌گویند آن در بیست‌وهشتمین سال آگوست و در بیست‌وپنجمین روز بشنس (ماه مصری برابر با ۲۰ می) رخ داده‌است… دیگران می‌گویند که او در ۲۴ و ۲۵ برموده (برابر با ۲۰ و ۲۱ آوریل) به دنیا آمده‌است.