بیش بود تغذیه
جملاتی از کاربرد کلمه بیش بود تغذیه
هر چند که جور تو ز اندیشه زیادست تا بیش بود مهر من از جور تو کم نیست
ز هر کش به توران زمین خویش بود ورا مهربانی برو بیش بود
یکی زآن میان کش حسد بیش بود خرد پیشگان را بداندیش بود
از بلال او بیش بود اندر روش خوی بد را بیش کرده بد کشش
چشم بر تازگی شور جنون دوخته است در خزان بیش بود مستی دیوانه ما
صفای آن لب میگون ز خط سبز افزود که نشأه بیش بود با شراب ریحانی
هر چند خیر بیش بود ذکر خیر بیش نعمت زیاده کن که جزا کم نمی شود
چوهری کان از دو عالم بیش بود سر ز هیبت درفکنده پیش بود
هر دمش کاری دگر در پیش بود هر دم او را سلطنتها بیش بود
«سرامی حافظهٔ عجیبی داشت، و ظاهراً مشکل چشمانش (که به قول خودش چشم پزشکی با شش کلاس سواد در رامهرمز باعث آن شده بود) چنان کرده بود که حتی دروس حجیمی چون تاریخ ادبیات را میتوانست با یک بار خواندن حفظ کند. با وجود چنان نقصی، من، خرّم (بهاءالدین خرمشاهی)و فانی (کامران فانی)هر چه میکوشیدیم باز معدل نمرات سرامی چیزکی از ما بیش بود. او شاعری مفلق بود (و لابد هنوز هست) و در همان دوره، منظومهای در شعر نیمایی با نام با این سکوت سرخ چاپ کرد که از عنوانش پیداست بودار است و مدتی برایش مایهٔ حبس و دردسر شد، هرچند بعد از آن گویا «شیخ زندگی اختیار کرد». او و خرّمشاهی و روایی و من دایماً در حال سرودن و نقد کارهای یکدیگر بودیم.»
اینجا تواند بود که کسی گمان بَرد که اویس از فاروق در بیش بود و نه چنین است، اما خاصیت اویس تجرید بود، فاروق آن همه داشت، تجرید نیز میخواست، چنانکه خواجۀ انبیا علیه السلام درِ پیرزنان میزد که: محمّد را به دعا یاد دارید.