معنی کلمات حرف "ب" - صفحه 21
- باغچه جوق
- باغچه مریم
- بافت شناسی
- بافت نگاشت
- بر پیمودن
- بر چسبیده
- بر کاری داشتن
- بر کسی بودن
- بسامد گرین وود
- بستان ارا
- بستان شیرین
- بر کسی زدن
- بستان عافیت
- بستان فراز
- بستان موسی بن ب
- بستان چی باشی
- بر کسی گرفتن
- بستر اب های بین المللی
- بر گذشتنی
- بر یخ زدن
- بر یخ نوشتن
- برزنجی جعفر بن اسماعیل
- برزه کار
- برزه گر
- برزگر خالقی محمدرضا
- برسازۀ کام شکاف دار
- برسنگ زی
- برش اصلاحی
- برش باستان شناختی
- برا سر
- برش به گزین
- برش بی اره خور
- بس گرفتن
- بساج
- بساحتهم
- بسارجان
- بسازبینی
- بساطا
- بسامد ابربالا
- بسامد بس پایین
- بساو
- بساوش
- بستۀ کار
- بسخن رسید
- بسر بن سفیان
- بسر تازیانه بخش
- بسر تیر رسانیدن
- بسر خامه سخن گ
- بسر دست امدن
- بسر رفتن
- بسر رشته رفتن
- بری کردن
- بریتانیای کبیر
- بازشکافتن
- بازغه
- بازنمودنی
- بازنگری طراحی
- بازهر
- بازون
- بازوی مفصلی
- بازپس فرستادن
- بازکاشت
- بازپس نشستن
- به حساب مخاطب
- به خشت فتادن
- به سر شدن
- به سوی ام القری
- به کاراندازی نرم افزار
- به گزین علی نامه
- بها و نعم
- بیشه وان
- بشارت انبیا
- بشارت به ابراهیم
- بازیگر نقش دوم مرد
- باطل نیوش
- باطل پرور
- باغ جمال
- باغ جهان نما
- باغ خشک
- باغ خواص
- باغ دراز
- باغ زرشک
- بریدگان
- بریز و بپاش
- بریزه
- بریشم پوش
- بریقه
- بریمان
- بریمه
- برینس
- بهره یافتن
- بهره گیری خالص پروتئین
- بهره گیری توامان
- بیشه بند
- بیوسی
- بی کار گشتن
- بدیع تونی
- بذر سخت
- بربور
- بربون
- بربک
- برتانیه
- برج له
- برجسته نما
- بوبارس
- بهرک
- باب السماء
- بهشتی سرا
- بلود
- بسط پیدا کردن
- بوجی
- بارش پرتو کیهانی
- باب سفید
- بیفشاندن
- بنه حاج سیدغریب
- بنه حاجات
- بنه حمید
- بنه درویشان
- بنه عظیم
- بنه علی دوست
- بنه علی یاری
- بنه قربان
- بنه ملااحمد
- بنه ملاعلی
- برهم کنش بنیادی
- بسحرهما
- بالا نشینی
- برتراسک
- بوژی سه تکه
- بیش دانی
- بعل
- بزازستان
- بس انبار
- بس راور
- بس رشته شوی
- بس شدن
- بس شمرده
- بسامد ریزموج
- بستانی محمود
- بستر لجن خشک کن
- بارت و بورت
- بارداری برنامه ریزی نشده
- بارداری در قران
- بارداری همسر ابراهیم
- بارداری همسر عمران
- بارده او
- بارش مؤثر
- بارش یخ زن
- بارندگی مؤثر
- بارگیری به نوبت
- بشکن زدن
- بشکنج
- بشیرا
- بشیران
- بعثت پیامبران
- بعثرت
- بعنه
- بعهدهم
- بغاء
- بغبغه
- بغداد شاه
- بغپور
- بقاق
- بشهید
- بشکسته
- بشکطاش
- بشکفتن
- بشکفه
- بشکلید
- بیهش کردن
- بیهوده خواری
- بیهوده دارو
- بیهوده شدن
- بیهوش افتادن
- بیگانه پرستی
- بازکه
- برهم امدن
- برهم درهم
- برهم کنش اب گریز
- برهم کنش بین اتمی
- برهم کنش نور ـ صوتی
- برهنه شدن در عزاداری
- برهنگی حوا
- بروات بالا
- بروات میان
- بنی زیاد
- بنی سام
- بنی عامر بن صعصعه
- بنی عامر پس از پیامبر
- بنی عبد شمس
- بنی قریظه در قران
- بنی عمرو بن عمیر
- بنی قریظه و محمد
- بنیاد اهل بیت امریکا
- بهمن گیر
- بهمی
- بهنام سوخته
- بهنجارش
- بو زدن
- بوئین