معنی کلمه بغبغه در لغت نامه دهخدا
بغبغة. [ ب َ ب َ غ َ ] ( ع مص ) خرخر کردن خفته. ( ناظم الاطباء ). خرخر کردن در خواب. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ) ( متن اللغة ). || پا سپر کردن و وطی نمودن. ( از منتهی الارب ) . || آمیختن سخن و جز آن را. ( ناظم الاطباء ).
بغبغة. [ ب ُ ب ُ غ َ ] ( اِخ ) زمینی است بمدینه. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( منتهی الارب ). || چشمه ای است بسیار آب و نخل مر آل آن حضرت را ( ص ). ( منتهی الارب ). چشمه ای بسیارآب و دارای نخلهای زیاد که متعلق به آل آن حضرت صلی اﷲ علیه و آله میباشد. ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ).