به سر شدن

معنی کلمه به سر شدن در فرهنگ معین

( ~. شُ دَ ) (مص ل . ) به پایان رسیدن ، تمام شدن .

معنی کلمه به سر شدن در ویکی واژه

به پایان رسیدن، تمام شدن.

جملاتی از کاربرد کلمه به سر شدن

به سر کشته اصحاب قسم به لب تشنه احباب قسم

از اين بيان به سر كريمه و (و ما عندكم ينفد و ما عند الله باق ) راه پيدا كن كه عالم چهره وجه الخلقى آن در حال تجدد و زوال است ، ولى وجهه وجه اللهى آن ثابت و باقى و برقرار است كه پس عالم يك موجودى ثابت سيال است .

دیده ای کاو به سر کوی وفا رهبر شد بی تکلّف به همه ملک جهان سرور شد

و جمله (ان ارسل معنا بنى اسرائيل ) تفسير رسالتى است كه از سياق استفاده مى شود،و مقصود از اين رسالت (كه بنى اسرائيل را با ما بفرستى ) اين است كه دست از آنان بردارى و آزادشان كنى ، ولى چون مقصود اصلى اين بوده كه بنى اسرائيل را از مصر به سرزمين مقدس منتقل كنند، سرزمينى كه خداى تعالى وعده اش را به ايشان داده بود به همانجايى كه موطن اصلى پدرانشان ابراهيم و اسحاق و يعقوب(عليهم االسلام ) بود، به همين جهت نگفتند: (بنى اسرائيل را آزاد كن )، بلكه گفتند: (با ما بفرست ) يعنى با ما به سر زمين فلسطين بفرست .

نه پای رفتن و نی دست دامنگیریش دارم درین بی دست و پایی ها، مگر اشکم به سر غلتد
سر به سر رازی که با من گفته‌اند با که بر گویم که مردم خفته‌اند
در سال ۱۹۸۸ براگانتینو قهرمان دسته دوم پائولیستا شد. در سال ۱۹۸۹، این باشگاه پس از قهرمانی در سری بی برزیل، برای اولین بار به سری آ برزیل راه یافت. در سال ۱۹۹۰ براگانتینو، نورویزونتینو را شکست داد و برنده قهرمانی پائولیستا دسته اول شد.

مدتى گذشت تا جنگ نهروان پيش آمد، در اين جنگ همانها كه با قرآن سر و كار داشتند،على عليه السلام را كافر خواندند و با او به جنگ پرداختندكميل چون سربازى جانباز همراه على عليه السلام بود و على كه از شمشيرش خون اين كوردلان مقدس مآب مى ريخت و آنها را به هلاكت رسانده بود متوجه كميل شد و سپس سر شمشيرش را به سر يكى از هلاك شدگان گذارد 

آرنو با کمک بخش بنگاه سرمایه‌گذاری بانک لازارد و استفاده از سوبسیدهای اعطایی از سوی دولت فرانسه، در ازای اینکه شرکت تعدیل نیرو نداشته باشد، «شرکت کریستین دیور» را خرید، که در بحران ورشکستگی به سر می‌برد.
مـرحـوم مـجـلسـى در تـوضـيـح ايـن حـديـث گـفـتـه اسـت يـعـنـى درخـواسـت مـعـرفـتكـامـل طـبـق اسـتـعـداد، قـابـليت ، طاقت و توان خود مى نمود؛ يعنى پيوسته در محبت تو مىگـريـم تا به سر حدّ نهايى معرفت و يقين برسم كه از آن به ديدار و لقاى حق تعبيرمى شود.(673)
در فصل ۱۹۳۰–۱۹۳۱، در یک مسابقه منطقه‌ای شرکت کردند (با اداره منطقه‌ای لاتزیو زیرا اداره ساردینیا نمی‌توانست آن را سازماندهی کند) که منجر به صعود به پریما دیویسیونه (سومین سطح لیگ فوتبال در ایتالیا در آن زمان) شد. در مسابقات ۱۹۳۱–۱۹۳۲، ساسارسی، تحت هدایت فرنتس پلمیچ مجارستانی، به صعود به سری بی نزدیک شد.
عقل را دل به سر بیضه گردون لرزد چند ازین بیضه فزون درته پر دارد عشق
نخستین به من ده که در می کشم مناجات گویان به سر می‌کشم
این باشگاه در سال ۱۹۶۶ توسط بنیتو و جوزپه پانینی که صاحبان خانه انتشارات پانینی بودند، تأسیس شد و مجموعه ورزشی پانینی نام گرفت. این باشگاه با سرمربی‌گری فرانکو آندرلینی فعالیت خود را در سطح سوم لیگ ایتالیا آغاز کرد و در سال ۱۹۶۸ به سری آ رسید و از همان زمان تا کنون در سطح نخست لیگ ایتالیا مانده است.
ابر نوروزی‌ست گردیده است بزم‌آرای باغ؟ یا فتاده عندلیبان را به سر سودای باغ
ز شوق روی تو اندر سر قلم سودا فتاد و چون من سودازده به سر می‌گشت
هنگامى كه عده ارينب به سر آمد، معاويه ابودرداء را به عنوان خواستگارى فرستاد واجازه يك ميليون درهم مهريه داد. وقتى ابودرداء وارد عراق شد، حسين بن على (ع ) در آنجاحضور داشت ، با خود گفت : دور از انصاف است من به عراق بيايم وقبل از زيارت امام حسين - عليه السلام - به كار ديگرىمشغول شوم . از اين رو خدمت اباعبداللّه (ع ) رسيد. حضرت احوالش را پرسيد و ازمقصدش پرسيد جويا شد. گفت : آمده ام ارينب را براى يزيد خواستگارى كنم ، آن جنابفرمود: از طرف من نيز وكيلى به هر مهريه اى كه معاويه تعيين كرده ، خواستگارى كنىو اين موضوع را به رسم امانت از تو مى خواهم ، مبادا خيانت نمايى .
و در اين كه چه سابقه اى اين نسبت را به يوسف صديق دادند، مفسران وجوهى ذكر كرده وگفته اند: يوسف در كودكى بتى را از خانه جد مادرى خود ربوده و آن را شكسته بود، يااين كه گفته اند: در زمان كودكى از خانه پدرش چيزى را پنهان برداشته و به فقيرداده بود. ابن عباس و دسته اى گفته اند: يوسف در كودكى پيش از آن كه مادرش از دنيابرود، تحت كفالت عمه اش بود و نزد وى به سر مى برد، او يوسف را بسيار دوست مىداشت و همين كه بزرگ شد، يعقوب مى خواست تا فرزندش را از وى بازگيرد و نزد خودببرد و آن زن بزرگترين فرزند اسحاق بود و كمربند اسحاق كه به بزرگ ترينفرزندش مى رسيد، نزد آن زن بود و سرانجام براى نگه داشتن ، يوسف ، فكرى بهخاطرش رسيد و كمربند را مخفيانه به كمر يوسف بست و مدعى شد كه يوسف آن را دزديدهاست ، چون قانون آنها نيز همين بود كه شخص دزد را به جاىمال سرقت شده به بردگى مى گرفتند و نزد خود نگاه مى داشتند و اين مطلب در پارهاى از روايت ها از ائمه (عليه السلام ) روايت شده است . (115)
به سر بر همی دست ماتم زدند ز افغان همه شام برهم زدند
نبرد ز آهوان چشم تو جان دل به سر پنجه گر پلنگ آید