بازهر. [ زَ ] ( اِ ) پازهر. دزی ازالمستعینی آرد: هوالبازرد و یقال له بازهر؛ ای نافی السم ، کما یقال لحجر من الاحجار بازهر لهذه العلة. ( دزی ج 1 ص 48 ). - بازهر کانی ؛ فادزهر معدنی است. ( فهرست مخزن الادویه ). - بازهر گاوی ؛ حجرالبقر است. ( فهرست مخزن الادویه ). و رجوع به پازهر و پادزهر و بادزهر شود.
جملاتی از کاربرد کلمه بازهر
و مى دانيم كه امام هشتم حضرت على بن موسى عليه السلام به دست ماءمون عباسى بازهر جفا به شهادت رسيد، ماءمون چنان حيله گر و متظاهر بود كه برخى باور نمىكردند اين عمل ننگين توسط او صورت گرفته باشد ولى وقتى وجود حضرت رضاعليه السلام را براى خلافت خويش ناگوار ديد دستور داد تا زهرى خطرناك را به نخ وسوزن درون مقدارى انگور قرار داده و به حضرت خوراند.