باغ جمال

معنی کلمه باغ جمال در لغت نامه دهخدا

باغ جمال. [ ج َ ] ( اِخ ) دهی در دو فرسنگی میانه جنوب و مغرب میناب است. ( فارسنامه ناصری ).
باغ جمال. [ غ ِ ج َ ] ( اِخ ) دهی است جزء دهستان سربند سفلی بخش سربند شهرستان اراک که در 42 هزارگزی جنوب باختر آستانه و 27 هزارگزی ایستگاه دو رود واقع است. ناحیه ای است کوهستانی و سردسیر با 194 تن سکنه و آب آن از چشمه سار تأمین میشود. محصول عمده آن غلات و بنشن و پنبه و انگور و شغل مردمش زراعت و گله داری و قالیچه بافی و راهش مالرو است. در کوههای این ده بادام کوهی ، گل بنفشه و شکار بسیار وجود دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2 ).

معنی کلمه باغ جمال در فرهنگ فارسی

دهی از میناب

جملاتی از کاربرد کلمه باغ جمال

تو در باغ جمال آن تازه سروی که کردت طوطی جان تذروی
گفتا که مترس آخر نی منت همی‌گویم کز باغ جمال ما هم بر بخوری هم بر
هر دو بر اوج کمال همچو مه و آفتاب هر دو به باغ جمال چون سمن و یاسمن
از باغ جمال تو دری بگشادند تا خلق ز تو در طمعی افتادند
از باغ جمال خوبرویان البته گل وفا نروید
کجائی ای رخ تو نوبهار باغ جمال کجائی ای قد تو سرو بوستان وصال
خوشم ار سر بداده‌ام چو درختان به باد من که به باغ جمال تو نظرم باغبان شود
بهترین وجهی است در یکتائی دهقان صنع آن دو شهلا نرگس از باغ جمال انگیختن
تویی آن سرو خرامنده که در باغ جمال با گل و لاله همه ساله تماشاست تو را
ای گل باغ جمال و قمر چرخ جلال هست امیدم که ز تو گوی به میدان فکنم