معنی کلمه بقاق در لغت نامه دهخدا بقاق. [ ب َ ] ( ع اِ ) متاع ردی خانه. ( ناظم الاطباء )( آنندراج ) ( منتهی الارب ). اسقاط متاع خانه. ( از اقرب الموارد ). || خس و خاشاک وادی. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ). || نام مرغی بسیارآواز. بقاقة، یکی آن. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ). || مرد بسیارگوی. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( مهذب الاسماء ). بقاقة. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). و رجوع به بقاقة شود.
جملاتی از کاربرد کلمه بقاق عزوز بقاق (به فرانسوی: Azouz Begag) سیاستمدار و نویسنده قرن بیستم میلادی اهل فرانسه است.