بعل

بعل

معنی کلمه بعل در لغت نامه دهخدا

بعل. [ ب َ ] ( ع اِ ) زمین بلند که بر آن دو سال یک بار باران بارد. ( منتهی الارب ). ج ، بِعال و بُعول وبُعولَة ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). آنچه ( زمینی که ) از آسمان آب خورد. جوهری گوید: بَعل و عِذی یکی است. اصمعی گوید: زراعتی که بیخ آن از آسمان آب خورد. ( از اقرب الموارد ). || هر خرمابن و درخت و زراعت که از بیخ آب خورد بی آنکه آنرا جویی باشد یا از باران آب خورد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || پاره ای که بر آبیاری گیرند. ( منتهی الارب ). پاره و رشوه که بر آبیاری گیرند. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). || خرمابن نر. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ).
بعل. [ ب َ ] ( ع اِ ) خدا. در آشوری ، بابلی «بَلو» عبری «بَعَل »، آرامی «بَعلا»، در لغات جنوب الجزیره و حبشه «بَعل ». ( از تاریخ اللغات السامیه. چ اسرائیل ولفنسون ص 284 ). و رجوع به دایرة المعارف اسلام شود. ( از حاشیه برهان قاطع چ معین ). || بت. صنم : فی قوله تعالی : اتدعون بعلا؛ ای صنما. ( مهذب الاسماء ).
بعل. [ ب َ ] ( اِخ ) نام بت قوم یونس علیه السلام. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( غیاث ). || نام بتی در شام که قوم الیاس علیه السلام آنرا میپرستیدند. ( از غیاث ). || نام بزرگترین معبود فینیقیان. ملل سامی قدیم ( کنعانیان ، کلدانیان ، آسوریان ) بعل را بر آفتاب اطلاق میکردند. و رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 2 و حبیب السیر و ایران باستان و تاریخ گزیده و فرهنگ ایران باستان و لغات تاریخیه و جغرافیه ترکی ج 2 و دزی ج 1 ص 100 شود. ابن الندیم در شرح مذهب صابئین میگوید: بال بمعنی [ ب ِع َ / ع ِ وَ / وِ ] ستاره مشتری است. بعید نیست کلمه بعل عرب بمعنی بت معروف از همین کلمه آمده باشد. ( یادداشت مؤلف ). بنا بنقل مؤلف قاموس الاعلام ترکی کلمه بال در ترکیب دو کلمه بالتازار و آنیبال از محرفات کلمه بعل است. رجوع به همان متن ذیل کلمه بعل شود. || خداوند. آقا. باید دانست که اهالی مشرق در زمان قدیم اجرام سماوی را پرستش مینمودند مثلاً اهالی فنیقیه و کنعان و سایر همسایگان ایشان آفتاب پرست و ماه پرست بودندو بعل را خدای آفتاب و عشتاروت را خدای ماده ماهتاب میدانستند. ( از قاموس کتاب مقدس ). و رجوع به همان متن شود. || خداوند چیزی و مالک آن ، یقال :من بعل هذه الناقة. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب )( از ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ). صاحب و مالک. ( غیاث ). || گرانی عیال مرد، منه قوله علیه السلام لمن بایعه علی الجهاد: هل لک من بعل. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). گرانی عیال مرد. ( آنندراج ). || زن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). زن. ج ،بعلات. ( مهذب الاسماء ). مراءة. ( از اقرب الموارد ). ج ،بِعال و بُعول و بُعولَة. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || شوی. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد )( مهذب الاسماء ) ( ترجمان علامه جرجانی ص 27 ) ( آنندراج ).شوهر. ( غیاث ). زوج. ( اقرب الموارد ). || نام پادشاهی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ).

معنی کلمه بعل در فرهنگ معین

(بَ ) [ ع . ] ( اِ. ) ۱ - شوهر، زوج . ۲ - صاحب ، خداوند. ۳ - نام چند بُت از اقوام سامی ، به ویژه فینیقی ها. ج . بعول ، بعال .

معنی کلمه بعل در فرهنگ فارسی

۱ - خدای متعال نزد بابلیان مشابه زئوس یونانیان و بعل فینیقیان . ۲ - نامی است که به خدایان آیین فینیقی داده شده . هر شهری برای خود بعل داشته بعل تیر بعل سدون .
( اسم ) ۱- شوی شوهر . ۲- مالک . ۳- رب النوع .
متحیر و ترسان و ستوه گشتن از چار. کار ٠ سرگشته شدن ٠ بعل ٠ متحیر و ترسان و بستوه آمده از چار. کار ٠ کسیکه در چار. کار متحیر و ترسان و بستوه آمده از چار. کار ٠

معنی کلمه بعل در دانشنامه عمومی

بعل (نمایشنامه). بعل ( به آلمانی: Baal ) نام اولین نمایشنامه برتولت برشت نمایشنامه نویس آلمانی است. برشت این نمایشنامه را در سال ۱۹۱۸ و در زمانی که ۲۰ ساله بود نوشت. این نمایشنامه یک اثر درام و تحت تأثیر مکتب ادبی اکسپرسیونیسم است. این نمایشنامه به کوشش خشایار قائم مقامی به فارسی ترجمه شد و توسط انتشارات امیر کبیر به چاپ رسید.
بعل شاعریست جوان، افسار گسیخته، لذت طلب و بی بند و بار که مایل است همه خواستهای درونی خود را تا حد کمال دنبال کند و در این راه به هیچ قاعده و قانون اخلاقی و اجتماعی پایبند نیست. اما عاقبت دراین راه، همه دوستان و همراهان خود را نابود می کند و سرانجام خود نیز تنها در گوشه ای از یک جنگل سیاه و تاریک به دور از چشم همه جان می دهد.

معنی کلمه بعل در دانشنامه آزاد فارسی

بَعْل
به زبان سامی خداوند یا صاحب، نام یکی از خدایان ذکور اصلی فنیقی ها، یا کنعانیان، ساکن ساحل شرقی مدیترانه حدود ۱۲۰۰ـ۳۳۲پ م. پیامبرانِ عِبرانی پرستش این خدایان را، که خدایان باروری محسوب می شدند، و متضمن آمیزش زن و مرد و بی بندوباری و تقدیس قضیب بودند، به شدت محکوم کردند. واژۀ بعل در بسیاری از اسامی سامی دیده می شود؛ مانند ایش بعل (آدمِ بعل)، هانیبال، (رحمتِ بعل)، و بعلبک. یَهُوَه پرستان متعصب بَعل را به نام های خود می افزودند تا برتری یهوه را نشان دهند؛ مانند جِروب بَعل (بعل شکن) و مرِیب بعل (بعل ستیز). نماد این خدا، پیکرۀ ابوالهول یا اسفینکس، گاو ـ مرد بالدار، بود که در هنر معماری آشور در سردر اصلی کاخ ها ساخته و نصب می شد؛ و سپس در هنر معماری تخت جمشید هم به کار رفت. بعل در قرآن به جز معناهای اصلی، به معنای شوهر نیز به کار رفته است (صافات: ۲۵).

معنی کلمه بعل در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] بعل نام بت قوم الیاس در بعلبک لبنان است.
عربی یا عجمی بودن واژه بَعْل، مورد اختلاف است. دیدگاه نخست، کاربرد متداول و فراوان آن در زبان عربی را دلیل عربی بودن آن می داند. از جمله معانی مشهور لغوی که در زبان عربی برای بعل گفته اند عبارت است از: خدا و رب ، مالک ، بت (یا نام بتی از طلا) و زوج. معانی دیگری نیز برای بعل گفته اند که به اختلاف موارد فرق می کند. برخی در جمع معانی یاد شده، بعل را چیزی قائم به ذات دانسته اند که نسبت به همنوعان خود برتر و از آن ها بی نیاز است، بر این اساس به رغم وجود این معنای مشترک در همه کاربردها، بعل در موارد گوناگون مصداق و معنای متفاوتی دارد؛ مثلاً بعلِ زن به معنای شوهر او، بعل در مورد درخت خرما به معنای نخل بی نیاز از آبیاری، بعلِ یک قبیله به معنای بتِ آنان، بعل یک چیز به معنای مالک و صاحب آن و بعل یک مکان به معنای بخش مرتفع آن است. در مقابل، شماری دیگر از صاحب نظران بعل را از واژگان دخیل می دانند، با این تفاوت که برخی آن را حبشی یا سریانی و به معنای «ربّ» و برخی دیگر آن را در اصل لغتی بابلی و همان «بال» به معنای خدای بین النهرین دانسته اند.
← بعل در زبان عبری
۱. ↑ مفردات، ص ۱۳۵، «بعل».
مرکز دائرة المعارف قرآن کریم، برگرفته از مقاله «بعل».
...
[ویکی اهل البیت] این صفحه مدخلی از دائرة المعارف قرآن کریم است
بت قوم الیاس در بعلبک لبنان.
عربی یا عجمی بودن واژه بَعْل، مورد اختلاف است. دیدگاه نخست، کاربرد متداول و فراوان آن در زبان عربی را دلیل عربی بودن آن می داند. از جمله معانی مشهور لغوی که در زبان عربی برای بعل گفته اند عبارت است از: خدا و ربّ، مالک، بت (یا نام بتی از طلا) و زوج.
معانی دیگری نیز برای بعل گفته اند که به اختلاف موارد فرق می کند. برخی در جمع معانی یاد شده، بعل را چیزی قائم به ذات دانسته اند که نسبت به همنوعان خود برتر و از آنها بی نیاز است، بر این اساس به رغم وجود این معنای مشترک در همه کاربردها، بعل در موارد گوناگون مصداق و معنای متفاوتی دارد؛ مثلاً بعلِ زن به معنای شوهر او، بعل در مورد درخت خرما به معنای نخل بی نیاز از آبیاری، بعلِ یک قبیله به معنای بتِ آنان، بعل یک چیز به معنای مالک و صاحب آن و بعل یک مکان به معنای بخش مرتفع آن است.
در مقابل، شماری دیگر از صاحب نظران بعل را از واژگان دخیل می دانند، با این تفاوت که برخی آن را حبشی یا سریانی و به معنای «ربّ» و برخی دیگر آن را در اصل لغتی بابلی و همان «بال» به معنای خدای بین النهرین دانسته اند.
در زبان عبری این واژه به معنای رب النوع (خداوند یا آقا) آمده است؛ اما در اصطلاح فرهنگ اسلامی بعل اسم عَلَم برای بتی است که در شهر «بعلبک» لبنان، بنی اسرائیل آن را می پرستیده اند تا این که الیاس پیامبر برای هدایت آنان مبعوث شد. گویند: نام این شهر نیز برگرفته از نام همان بت است.
هر چند اظهارنظر قطعی درباره سابقه پیدایش بعل به عنوان رب النوع مردمان آسیای غربی دشوار است؛ اما در این که این بت قرنها پیش از میلاد مسیح، پرستیده می شد، تردیدی نیست.
ظاهراً فینیقی ها (از ساکنان لبنان امروزی و مناطق همجوار) از نخستین اقوامی بودند که به پرستش آن روی آوردند. آنها برای بعل قربانگاه هایی ساخته و محافظان بسیاری بر آن گمارده بودند و در برپایی جشن ها به قربانی کردن انسان نیز می پرداختند. هر شهر «بعل» یا «شهر خدا»ی خاصی داشته و همانند پدر، بزرگِ شاهان و سرچشمه حاصلخیزی زمین پنداشته می شده است.
[ویکی الکتاب] معنی بَالُ: حالت - وضعیت -قصه
معنی بَعْلِهَا: شوهرش(کلمه بعل به معنای شوهر و یا به عبارتی دیگر همسر زن است و معنای اصلی این کلمه کسی است که قائم به امری بوده و در آن امر بی نیاز از غیر باشد ، مثلا به درخت خرمایی که بی نیاز از آبیاری با آب نهر و چشمه است و به آب باران اکتفاء میکند بعل میگویند و ن...
معنی بَعْلِی: شوهرم(کلمه بعل به معنای شوهر و یا به عبارتی دیگر همسر زن است و معنای اصلی این کلمه کسی است که قائم به امری بوده و در آن امر بی نیاز از غیر باشد ، مثلا به درخت خرمایی که بی نیاز از آبیاری با آب نهر و چشمه است و به آب باران اکتفاء میکند بعل میگویند و ن...
تکرار در قرآن: ۷(بار)
شوهر. ، من پیر زنم و این شوهرم پیر است مثل . ، گفته‏اند بعل نام بتی بود در بعلبک، رجوع شود به «الیاس». نا گفته نماند در بَعل معنی استعلا است و آن از معنای اصلی آن که شوهر است و یک نوع تفّق بر زن دارد ملحوظ شده است. راغب گوید به درختی که بزرگ شده و رطوبت زمین را به وسیله ریشه هایش جذب می‏کند بجهة استعلا بَعل گفته‏اند. قهراً باید گیاهان که رطوبت جذب می‏کنند نیز چنین باشند در وسائل ج 6 ص 125 از امام صادق «علیه السلام» نقل است «فی الصدقة فیما سَقَتِ السّماءُ و الانهار اذا کانت سیحاً او بعلا العُشر»: در زکوة در آنچه آسمان و نهرها آن را آبیاری کرده هر گاه به وسیله ریشه باشد ده یک است. راغب گوید: عرب به معبود خود که بوسیله آن به خدا تقرب می‏جوید، بعل می‏گوید. علی هذا ممکن است معنی آیه فوق: چنین باشد: آیا معبود نکره‏ای می‏خوانید و احسن الخالقین را ترک می‏کنید؟. در این صورت مفرد آن اشاره به واحد نا معلوم از خدایان آنهاست.
[ویکی فقه] بعل (قرآن). بعل ، نام معبود قوم الیاس است. در اینکه این معبود ، بتی چون سایر بتها بوده یا نام زنی یا به معنای صاحب و مالک، اختلاف است.
عربی یا عجمی بودن واژه بَعْل، مورد اختلاف است. دیدگاه نخست، کاربرد متداول و فراوان آن در زبان عربی را دلیل عربی بودن آن می داند.
← بعل در زبان عبری
واژه بعل، سه بار در قرآن آمده است: در آیه ۱۲۸ نساء و ۷۲ هود معنای شوهر و در آیه ۱۲۵ صافات معنای بت دارد:«و اِنَّ اِلیاسَ لَمِنَ المُرسَلین • اِذ قالَ لِقَومِهِ اَلا تَتَّقون • اَتَدعونَ بَعلاً و تَذَرونَ اَحسَنَ الخلِقین». مفسران در معنا و مصداق بعل در آیه ۱۲۵ صافّات اختلاف کرده اند. برخی چون عکرمه ، مجاهد ، قتاده و سدی آن را واژه ای یمنی به معنای رب دانسته اند. ابن اسحاق بعل را نام زنی دانسته است که پرستیده می شده؛ اما آلوسی و برخی دیگر از مفسران این قول را نپذیرفته اند. مطابق قول ابن عباس ، حسن ، ضحاک و ابن زید که از شهرت برخوردار است ، مراد از بعل بتی به همین نام در بعلبک بوده و نام این شهر برگرفته از همان بت است. منابع تفسیری و لغوی در بیان ویژگیهای بت بعل، آن را از طلا ، توخالی، چهارروی، دارای ارتفاع ۲۰ ذراعی و دو یاقوت بزرگ در چشم ، مانند انسانی نشسته بر صندلی در حال خوردن چیزی وصف کرده اند که شیطان با سخن گفتن از درون آن، مردم را به گمراهی می کشانده است. البته داستان پردازی مربوط به ورود شیطان به درون بت را شماری از مفسران نقد کرده و آن را از اسرائیلیات و قادح معجزات پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) برشمرده اند. تصویر بتی با این ویژگیها در موزه لوور پاریس موجود است.

معنی کلمه بعل در ویکی واژه

شوهر، زو
صاحب، خداوند.
نام چند بُت از اقوام سامی، به ویژه فینیقی‌ها.
بعول، بعال.

جملاتی از کاربرد کلمه بعل

بغدادیست و خلد محلتی است ببغداد، وی حصیر باف بود شاگرد جنید و ابراهیم خواص، و با نوری و رویم و سمنون و جریری صحبت کرده و جز ازیشان از مشایخ وقت،و عالم بوده بعلوم این طایفه، و صاحب جمع کتب و تاریخ و حکایات بوده و جمع کردن سیرت مشایخ. او گفته: که دویست دیوان دارم ازان مشایخ، و دوهزار بیش شناسم ازین طایفه. وی گفت: که عجایب عراق سه چیز است: شطح شبلی، و نکتهٔ مرتعش، و حکایت من، پیر شیخ بوالعباس نهاوندی ایذ ببغداد برفته در ثمان و اربعین و ثلثمائه، و گوروی بشو نیزیه است نزدیک گور سری سقطی و جنید٭ و حدیث داشت بسیار.
روح را در مراجعت با عالم خویش براق نفس می‌بایست زیرا که او پیاده نتواند رفت آن وقت که بدین عالم می‌پیوست بر براق نفخه سوار بود که «و نفخت فیه من روحی» و این ساعت که میرود بدان عالم ببراق نفس حاجت داردتا آنجا که حد میدان نفس است ونفس را در روش بدو صفت هوا و غضب حاجت است اگر بعلو رود و اگل بسفل بی‌ایشان نتواند رفت.
داخل روستا آب انباری بنا نهاده شده که ساخت آن به دوران پایان قاجار مربوط می‌شود در سنگ‌نوشته سردرب آب‌انبار نام میرزاآقا به‌عنوان خیر و سازنده یاد شده‌است، برای رسیدن به کف این آب‌انبار سی پله ساخته شده و ظرفیت ذخیره آب این سازه حدود سیصد هزار لیتر بوده، شوربختانه بعلت بی‌مهری و گذر زمان آسیب‌های جدی به این سازه تاریخی که در ثبت اداره اوقاف نیز می‌باشد رسیده.
ابن عطاء گوید، چون خدای حروف را بیافرید او را پنهان داشت چون آدم را بیافرید این سرّ در وی نهاد و هیچکس را از فرشتگان از آن سرّ خبر نداد آن سرّ بر زبان آدم برفت از هرگونه و لغت های گوناگون او را خدای عزّوجلّ صورتها آفرید، آشکارا شد بقول ابن عطاء که حروف مخلوق است. جنید گوید اندر جواب مسائلی که او را همی رفت که حق یگانه است بعلم غیب، دانست آنچه بود و آنچه خواست بود و آنچه نخواست بود و اگر بودی چگونه بودی.
«به‌درستی شناختی که وجود مجرد از ماده محتجب نباشد از ذات پس نفس در این هنگام معقولیت اوست ذات خود را و عقلیت اوست ذات خود را و وجود او عقل باشد و عاقل و معقول و چون تعقل ذات خود می کمند و چون لوازم ذات خود هم بکند و الا تعقل ذات خود بتمامه نکرده باشد چون علم تام بعلت تامه مقتضی علم باشد بمعلوم» (دره التاج، بخش پنجم ص۶۸)
طنطاوی جوهری در سال ۱۸۶۲ در روستای عوض الله حجازی در مصر سفلی متولد شد و در همانجا تا پانزده سالگی به مکتب خانه رفت. سپس برای تکمیل دروس خود به ابتدا به الازهر و سپس به دارالعلوم رفت. و بعد از اتمام درس به کار معلمی در مدارس و سپس دانشگاه مشغول می شود. طنطاولی در سال ۱۹۱۴ بعلت اینکه برخی از میهمانان را در دارالعلوم عامل انگلیس عنوان میکند از آنجا برکنار می شود. و به حزب ملّی گرا (الحزب الوطنی) می پیوندد. وی در سال ۱۹۲۲ در حالی که شصت سال داشت بازنشسته شد و تدریس را رها کرد و تا سال ۱۹۳۵ به نگارش تفسیر مشغول شد. طنطاوی در ژانویه ۱۹۴۰, در حالی که نزدیک به ۷۸ سال داشت فوت میکند.
بعلم محض بی حیلت به صنع پاک بی آلت کواکب تاخت بر گردون و گردون ساخت بر ارکان
آسوکا می‌گوید:" واستا ببینم، تو همونی هستی که من دنبالشم" فنگ هم خود را معرفی می‌کند. آسوکا می‌گوید: "که تو دشمن قسم خوردهٔ پدرمی و حالا با من طرفی." به همین دلیل با هم مبارزه می‌کنند و فنگ را هم شکست می‌دهد. آسوکا پس از شکست دادن فنگ بعلت علاقه‌اش به مبارزه تصمیم می‌گیرد که در تورنومنت باقی‌بماند.
این روستا در دهستان آبعلی قرار دارد. فاصله این روستا تا شهر آبعلی حدود ۹ کیلومتر و فاصله آن تا روستای لواسان بزرگ تقریباً ۱۲ کیلومتر می باشد.
بزرگوارا موسی! که از پس آمد کس بگوش سر خویش سخن حق نشنیده بود مگر موسی، خدا ندا داد او را که یا موسی موسی بیقرار شد طاقتش برسید و صبرش برمید صبر با مهر کی برآید، جاوید دست مهر صبر رباید، موسی از سر سوز و وله و بی طاقتی گفت خواننده را شنوانیدی أین اطلبک؟ کجات جویم؟ ندا آمد که ای موسی چنانک خواهی می‌جوی، که من با توام، نزدیک ترم بتو از جان تو در کالبد تو، و از رگ جان تو بتو، و ز سخن تو بدهن تو، الکلام کلامی، و النور نوری، و انا رب العالمین. از روی اشارت چنانستی که رب العزة گفتی یا موسی بعلم ترا نزدیکم، و زو همت دور! ای موسی بهره محبان خودم و بهره رسان مزدور، یاد من عیش است و مهر من سور، شناخت من ملک است و یافت من سرور، صحبت من روح روح است و قرب من نور، دوستان را بجای جانم و عارفان را رستاخیز بی صور.
پسری کن مرا بعلم و هنر تا کنم نیز من تو را پدری
بعلّت چیست خود مشغول بودن نخواهد بود جز معلول بودن
وَ لَوْ نَشاءُ لَأَرَیْناکَهُمْ فَلَعَرَفْتَهُمْ بِسِیماهُمْ، بعلامتهم بان نجعل فی وجوههم علامة تعرفهم بها. قال انس: ما خفی علی رسول اللَّه (ص) بعد نزول هذه الایة شی‌ء من المنافقین، کان یعرفهم بسیماهم، وَ لَتَعْرِفَنَّهُمْ فِی لَحْنِ الْقَوْلِ فیه قولان: احدهما فی صورة القول و فحواه یقال فلان الحن حجته من فلان و منه الحدیث‌ عن النبی (ص) لعل بعضکم ان یکون الحن بحجته من بعض‌
- بعلت عدم نظارت کافی بر سایت وب سازمان، ممکن است آماده نبودن سیستم گزارش نشود.
در ۱۷ ژوئیه ۲۰۱۵ اعلام شد که کَلورت در فصل ۴ سریال پیکان نقش لانی ماشین را ایفا خواهد کرد. بعلاوه بعنوان جک، پسر لوسیفر به بازیگران اصلی سریال سوپرنچرال پیوست.
«... رساله‌ای توسط ای. جی. استن استرندز، از شیکاگو، بنام سومین دعوت بهائیان». او در صفحه ۲۷ می‌نویسد، تاریخچه بابی بعلاوه دستنویس‌های مقدسشان ثابت می‌کند یک دستکاری وحشتناک، تغییر و پس و پیش کردن معانی، توسط بهائیان انجام شده‌است. بار دیگر (در صفحه ۲۸) مدارک فراوانی داریم که دستکاری، پس و پیش کردن، تغییر، تحریف و دزدی از دستنویس‌های مقدس مذهب بابی را بدست بهائیان نشان می‌دهد.
بکونی کو مصون از فهم محجوب بعلم رسمی است ار هست منسوب
ببندگان خدائی رحیمتر بعلاج رحیم بودی خاص از پی خدای رحیم
در چرخه بعل اوگاریتی، ال با داشتن مجموعه ای از خدایان در کوه لیل (احتمالا به معنای شب) معرفی شده‌است. او همچنین ساکن در چشمه‌های دو رودخانه در چشمه دو ژرفا است. بر اساس برخی از تفسیرهای متن، ال در چادر زندگی می کند که ممکن است توضیح دهد که چرا او معبدی در اوگاریت نداشته. ممکن است در مورد رودخانه‌ها و چشمه‌های دو ژرفا به نهرهای واقعی یا به منابع اسطوره‌ای اقیانوس آب شور و منابع آب شیرین زیر زمین یا به آب‌های بالای آسمان و آب‌های زیر زمین اشاره داشته باشد.
در ایران از مشهورترین پیست‌های اسکی می‌توان به پیست‌های اسکی آبعلی، دیزین، و آلوارس نام برد. در جهان نیز پیست‌های اسکی زرمات (سوئیس)، کورشول (فرانسه)، شیگا کوگن (ژاپن)، کورتیا دامپزو (ایتالیا)، اسکو ولی (آمریکا)، اسپن (آمریکا) و منطقه سه دره (فرانسه) را نام برد.