بهرک

معنی کلمه بهرک در لغت نامه دهخدا

بهرک. [ ب َ رَ ] ( اِ ) پوست دست و پا و اعضا که بسبب کار کردن سخت شده و پینه بسته باشد. ( برهان ) ( آنندراج ). پوست اعضا که بسبب کثرت کار سخت شده باشد و پینه نیز گویند. ( رشیدی ). پوست دست و پا و دیگر اعضابود که بسبب کثرت کار سخت شده باشد و آنرا پینه نیزخوانند. ( جهانگیری ). پوست دست و پا و سایر اعضاء که بواسطه کار کردن سخت شده و پینه بسته باشد. ( ناظم الاطباء ). || چرک و ریم. ( برهان ) ( آنندراج )( ناظم الاطباء ). چرک. ( جهانگیری ). ریم. ( شرفنامه ).

معنی کلمه بهرک در فرهنگ معین

(بَ رَ ) ( اِ. ) پینة دست یا پا.

معنی کلمه بهرک در فرهنگ عمید

۱. پوست کف دست یا پا که از بسیاریِ کار کردن سفت و سخت شده باشد، پینه.
۲. چرک، ریم.

معنی کلمه بهرک در ویکی واژه

پینة دست یا پا.

جملاتی از کاربرد کلمه بهرک

ارنگه بزرگ که در ۱۵ کیلومتری جاده چالوس که داری ۷ روستا است از توابع بخش آسارا شهرستان کرج در استان البرز ایران است. اولین روستای این منطقه به اسم ارنگه می‌باشد و بقیه روستاها به ترتیب قید می‌شود ابهرک، جوراب یا گورآب، سرزیارت، جی که در محاوره روستایی منطقه به آن گی گفته می‌شود، سیجان و آخرین روستای ارنگه بزرگ خور است که پیست اسکی خور در آن قرار دارد.
بفرمان باش و فرمان ده بهرکس ترا اندر میانه شاه مربس
زمن فارغ مشو یک لحظه ای پیر بهرکاری مرا میبین بتدبیر
یقین هنونت را دیو سیه بخت فریبی داد بهرکار خود سخت
در علم بهر دور توئی بر همه اعلم وز حسن بهرکوی توئی از همه ممتاز
بهرکس تاخورند اینجا از آن بار که این شیوه به آید اندر اسرار
بهرکار با مرد دانا سگال به رنج تن از پادشاهی منال

این امر آشکارا محسوس است و هر کس که اندکی از چنان اموال ملعونی بدست آورده باشد، این معنی را می داند. از خداوند می خواهیم که ما را رزقی حلال و پاک نصیب کند که ما را بس بود و دست ما را از دراز شدن بنزد آن کسان بازدارد. بی شک پروردگار سمیع دعاست و بهرکس که خواهد مهربانی کند.

درد تو بهرکس نرسیدست ولیکن المنة لله که مرا بیش رسیدست
بنشست و داد و خوردم و بهرکنار و بوس با آن صنم فتادم درکشتی و نبرد
ساقیا، لطف کن و باده بهرکس برسان دأب رندانه نگه دار، چه جای ستمست؟