بر یخ زدن
معنی کلمه بر یخ زدن در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه بر یخ زدن
ز بس سردی که چون یخ شد سرشتم فسون هر دو را بر یخ نوشتم
بکشت آرزوها چون گذشته برات تشنگان بر یخ نوشته
جهان شربت هرکس از یخ سرشت بجز شربت ما که بر یخ نوشت
هوا از برف نسرینش سرشته برات لاله را بر یخ نوشته
تن من سالمست و حال درست سکه بر یخ زدی گناه از تست
دانشمندان اقلیمشناسی نگرانیهایی را در مورد تأثیر گرمایش جهانی بر یخهای قطبی در این زیستبومها ابراز داشتهاند.
میگدازد تابش هجرت مرا بر یخ است ای دوست، بنیادم، تو دان
«باری، دولتآبادی و بارسقیان در راستای آرزوی خود برای بازگشت نمایشهای باشکوه و عظیم، با تعداد شخصیتهای زیاد و صحنههای پرشمار و داستانکهای پرتعداد، بر گِرد نقشه داستانی اصلی، که زمان اجرای نمایشنامه را به چند ساعت میرساند و تماشای تئاتر را تبدیل به یک فرهنگ یا به بیان بهتر، زیستن درون یک رویداد فرهنگی میکند، خود دست به کار شده و به نگاشتن نمایشنامه «گام زدن بر یخهای نازک» پرداختهاند… نمایشنامه یک تراژدی واقع گرایانه است. در فهرست اشخاص نمایش نام بیش از ۵۰ شخصیت آمده که اگر تعداد هنروران را نیز به آنها اضافه کنیم، به عددی نزدیک به صد میرسیم. چهار پرده دارد که دو پرده اول هرکدام ۱۴ صحنه، پرده دوم ۹ صحنه و پرده چهارم، هفت صحنه دارد. رویدادگاههای پرشماری دارد و هرگز پدیدآورندگان خودشان را محدود به فضای مشخص یا تعداد معلومی از رویدادگاهها نکردهاند. هرکدام از چهار پرده را میتوان دارای استقلالی نسبی دانست که البته در کنار هم و در هماهنگی کامل با یکدیگر منجر به پدید آمدن یک کلِ واحد میشوند.»
ز پرده حسدی ماند همچو خر بر یخ که آن همه پر و بالش بدین حدث آلود
امروزه کریو گرافی یا رقص نگاری در میدانهای گوناگونی اجرا می شود از جمله باله، اپرا، تئاتر موزیکال، چییرلیدینگ، فیلمبرداری، ژیمناستیک، نمایشهای مد، اسکیت بر یخ، باندِ مارش، کُرِ نمایشی، تئاتر، شنای همگامشده، کارتمندی، فرآورشِ بازی ویدیویی و هنر جانیده.
بارسقیان تاکنون پنج نمایشنامه نوشته که هر دو به صورت مشترک با غلامحسین دولتآبادی بوده. آن دو بعد از ده سال فعالیت و همکاری مشترک در تئاتر و به کمک همدیگر اولین نمایشنامهشان به نام گام زدن بر یخهای نازک (نشر افراز، ۱۳۹۱) را در سال ۱۳۹۰ نوشتند. این نمایشنامهٔ چهار پردهای بلند یک تراژدی محسوب میشود که به زندگی یک کارگردان تئاتر به نام حسن گلشن میپردازد. این نمایشنامهٔ چند لایهٔ در دو زمان موازی روایت میشود. زمان اول مربوط به سالهای ۱۳۱۸ الی ۱۳۳۲ است و زمان دوم از سال ۱۳۸۳ شروع و سال ۱۳۸۴ تمام میشود. در زمان حال نمایشنامه دانشجویی به نام امین پارسا را میبینیم که به پیشنهاد استادش روی زندگی حسن گلشن تحقیق میکند. حسن گلشن به علت اینکه از زندگی اطلاعت زیادی در دست نیست، اسمی هم ازش در تاریخ تئاتر نیامده است. ما در طول چهار پرده زندگی حسن گلشن را میبینیم. ازدواج، زندگی، کار او در بانک، کارگردانی تئاتر، شکستش انتشار روزنامهٔ هنری و در نهایت عدم موفقیت او به عنوان یک کارگردان تئاتری سفری است که او سر میگذارند و تراژدی زندگیاش را رغم میزند. در زمان حال هم ما شاهد تلاش امین پارسا برای کار روی پایاننامهٔ کارشناسیارشدش هستیم و میبینیم او چطوری با موانعی که سر راهش گذاشته میشود مواجه میشود و آنها را از سر راه برمیدارد.
از دل آرم، بساط من آتش از تو گویم، برات من بر یخ
بر یخ آن مرکبی که گام زدی سکه بر نقرههای خام زدی
لیکن این دولت بس زود به پا چفسد خر به پا چفسد بیشک چو دود بر یخ