بسخن رسید

معنی کلمه بسخن رسید در لغت نامه دهخدا

بسخن رسید. [ ب ِ س ُ خ َ رَ / رِ ] ( ن مف مرکب ) مرد عاقل و خردمند. ( ناظم الاطباء ). || مرد شایسته. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه بسخن رسید در فرهنگ فارسی

مرد عاقل و خردمند یا مرد شایسته .

جملاتی از کاربرد کلمه بسخن رسید

اهلی بسخن کجا رسیدی باری زان حسن نهانی چه شنیدی باری
بروی همه اگر بطبق زرفشان کنند ارزد بدانکه او بسخن درفشان رسید
در حکایت بیارند که پیغامبری از پیغامبران خدا بصحرایی بر گذشت سنگی را دید که در نهاد خود کوچک بود و آبی عظیم از وی میرفت بیش از حد و اندازه آن سنگ پیغامبر بایستاد و در آن تعجب میکرد که تا چه حالست آن سنگ را و چه آبست که از وی روانست، رب العزة آن سنگ را با وی در سخن آورد تا گفت ای پیغامبر حق این آب که تو می‌بینی گریستن منست، که از آن روز باز که بمن رسید از کلام رب العزة که وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ که دوزخ را بسنگ گرم کنند من از حسرت و ترس میگریم. پیغامبر گفت بار خدایا وی را از آتش ایمن گردان وحی آمد بوی، که او را ایمن کردم از آتش. پیغامبر برفت پس بروزگاری دیگر باز آمد و آن سنگ را دید که هم چنان میگریست، و آب از وی روان، هم در آن تعجب بماند تا رب العزّة دیگر باره آن سنگ را بسخن آورد، گفت ای پیغامبر خدا چه تعجب کنی باین گریستن من، اللَّه تعالی مرا ایمن کرد از آتش اما گریستن اول از حسرت و اندوه بود و این گریستن از شادی و شکر.