بشکن زدن

معنی کلمه بشکن زدن در لغت نامه دهخدا

بشکن زدن. [ ب ِ ک َ زَ دَ ] ( مص مرکب ) انگشت زدن. برآوردن آواز بقصد شادی از گذرانیدن سرانگشت انسی ابهام بر سر انسی میانین بسختی و شدت. و رجوع به بشکن و انگشتک زدن شود.

معنی کلمه بشکن زدن در فرهنگ فارسی

( مصدر ) بصدا در آوردن انگشتان دست
انگشت زدن . بر آوردن آواز بقصد شادی از گذرانیدن سر انگشت انسی ابهام بر سر انسی میانین بسختی و شدت .

جملاتی از کاربرد کلمه بشکن زدن

در قدیم دف یا دایره کوچک را که چنبر آن از روی و برنج ساخته می‌شد خمک یا خمبک می‌گفتند. به دست زدن با وزن و به‌اصطلاح بشکن زدن هم خمک یا خمبک می‌گفتند.[نیازمند منبع]