بشکلید

معنی کلمه بشکلید در لغت نامه دهخدا

بشکلید. [ ب ِ ک َ ] ( اِ ) رخنه و نشان را گویند که با سر انگشت و سرناخن به هم رسد. ( برهان ). رخنه و شکاف. ( ناظم الاطباء ). نشان رخنه سرانگشت است و ناخن. جامه ای که در خار آویزد و بدرد آنرا بشکلید گویند. ( اوبهی ). || خراش. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به بشکلیدن شود.

معنی کلمه بشکلید در فرهنگ فارسی

رخنه و نشانرا گویند که با سر انگشت و سر ناخن بهمرسد . رخنه و شکاف نشان رخن. سر انگشت است و ناخن جام. که در خار آویزد و بدرد آنرا بشکلید گویند . یا خراش .

جملاتی از کاربرد کلمه بشکلید

در سال ۱۶۷۰، هتمان دوروشنکو تلاش کرد که دوباره نفوذ در اوکراین به دست آورد.در سال ۱۶۷۱ خان کریمه، عادل گیرای، که حامی لهستان بود، توسط سلیم اول گیرای جدید تحت سلطهٔ سلطان امپراتوری عثمانی جایگزین شد. سلیم تحالفی با قزاق های دوروشنکو بشکلید، اما همانند سال‌های ۱۶۶۶-۶۷ نیروهای قزاق-تاتاز دچار شکستی دست خواهید آمد. سلیم سپس نسبت به سلطان عثمانی بیعت خود را تجدید کرده و برای کمک التماس کرد، که سلطان با آن موافقت کرد. بنابراین، یک تقاضای ناقص مرزی به جنگ منظمی در سال ۱۶۷۱ تبدیل شد، زیرا امپراتوری عثمانی حالا آماده بود تا واحدهای منظم خود را به میدان جنگ اعزام کند تا سعی کند که کنترل آن منطقه را برای خود به دست آورد.: 646