معنی کلمات حرف "م" - صفحه 30
- مختلی
- مختطف
- مختط
- مختصی
- مختصات تعمیم یافته
- مختص الملک
- مخترم
- مخترف
- مختتن
- مختبی
- مختاریت
- مختاران
- مختار کل
- مختار حق
- مخبره
- مخبرانی
- مخبرالدوله
- مخبر صادق
- مخبر السلطنه
- مخب
- مخالت
- مخادیم
- محیط درمانی
- محیسن
- محیرالعقول
- مددگاری
- مدران
- مدردان
- مدرسه باقریه
- مدرعه
- مدره
- مدروک
- مدس
- مدش
- مردخ
- مردرو
- مردق
- مردم افکن
- مردم خواره
- مردم خوری
- مردم خیال
- مردم خیز
- مردم دوستی
- مردم زاده
- مردم شمار
- مردم شمر
- مردم فریبی
- مردم فکن
- مردم همانا
- مردم پروری
- مردم گزای
- مردمال
- مرده بازی
- مرده خوردن
- مرده رنگی
- مرده زایی
- مرده سان
- مرده سوزی
- مرده وار
- مرده کش
- مردواری
- مردودی
- مردون
- مردکش
- مرز دوقلویی
- مرز زبانی
- مرز مجموعه
- مرزا
- مرزبانی
- مرزرود
- مرزنشین
- مرزنشینی
- مرزیفون
- مرست
- مرسله بند
- مرسم
- مرسن
- مرسه
- مرسو
- مرسول
- مرسولات
- مرسومات
- مرسی مطروح
- مرسیا
- مرشت
- مرشدزاده
- مرشدی
- مرشدین
- مرص
- مرصع کاری
- مرصعینه
- مرصوده
- مرغ انجیر
- مرغ بالا
- مرغ دانه
- مرغ زبان
- مرغ سپید
- مرغ شکاری
- مرغ عشق
- مرغ فروش
- مرغ ملک
- مرغ مگس
- مرغ نامه
- مرغ وار
- مرغ پر
- مرغ پرورده
- مرغ گیر
- مرغا
- مرغزاران
- مرغزاری
- مرغم
- مرغوبی
- مرغولی
- مرغون
- مرغینانی
- مرفوعات
- مرقاب
- مرقدی
- مرقش
- مرقص
- مرقعه
- مرقه
- مرقومات
- مرم
- مرمتی
- مرمرشک
- مرمناد
- مرموس
- مرنج
- مرندی
- مرندیز
- مرنگ
- مرنی
- مره در
- مرهم دان
- مرهم نه
- مرهم نهادن
- مرهم گذار
- مرهمه
- مرهوب
- مرهود
- مرهونه
- مزینی
- مزیک
- مسئول ترابری
- مسابقت
- مساحات
- مسار
- مساعدی
- مساف
- مسافت نشست
- مسافرت به ایران
- مسافرت کردن
- مسال
- مسان
- مسانه
- مسانید
- مساوا
- مساوری
- مسایل
- مسبحی
- مست بازی
- مست کردن
- مست گشتن
- مستار
- مستانی
- مستبدانه
- مستبدل
- مستبین
- مستجب
- مستجن
- مستحبه
- مستحدث
- مستحدثه
- مستحفظین
- مستحقر
- مستحقین
- مستحکمی
- مستحیله
- مستخلف
- مستد
- مستدرک الوسائل
- مستره
- مستری
- مستطابی
- مستطرب
- مستظهری
- مستع
- مستعدی
- مستعر
- مستعصمی
- مستغاثی
- مستغانم
- مستغفرین
- مستقبلین
- مستعینی
- مستغنیانه
- مستقرم
- مستقلات
- مستقیم شدن