مرغزاران. [ م َ ] ( اِ مرکب ) مرغزار. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) : تو بردار زین و لگام سیاه برو سوی آن مرغزاران پگاه.فردوسی.جهانجوی بندی تنها برفت بدان مرغزاران شتابید تفت.فردوسی.چنان بد که روزی بیامد به دشت همی گرد آن مرغزاران بگشت.فردوسی.چو نزدیک آن مرغزاران رسید از اسبان و چوپان نشانی ندید.فردوسی.در آن مرغزاران ارمان دو روز همی شاد بودند با باز و یوز.فردوسی.
جملاتی از کاربرد کلمه مرغزاران
در مورد وجه تسمیه بوژان چندین نظریه موجود است. به یک معنا بوژان را رشد کرده میدانند، دوم اینکه نام گیاهی با برگهای ریز و ساقههای دراز است که در این روستا به وفور یافت میشود و سوم اینکه بوژان پسوند مناطقی به نام چشمهساران یا مرغزاران است همچنین برخی معتقدند که به خاطر قرار گرفتن در قسمت شمالی روستای حصار که مناطقی توریستی همچون سد پرستو (پلاسو) و مزار را داراست، به این نام مشهور شده. همچنین روستای بسیار کوچک بوژآباد در توابع حصار وجود دارد.
حبذا آن روزگاران حبذا حبذا آن مرغزاران حبذا
همی سوخت روی زمین را ز تف ز دودش همه مرغزاران چو کف
بدان مرغزاران ارمان دو روز همی شاد بودند با باز و یوز
که رنجیده از ما و پنهان شده درین مرغزاران شتابان شده
از آن مرغزاران چو دد بنگرید چو رعد خروشان زجا بردمید
چنان بد که روزی پیاده به دشت همی گرد آن مرغزاران بگشت
یکایک ز دور اسب بیژن بدید که آمد ازان مرغزاران پدید
تو بر گیر زین و لگام سیاه برو سوی آن مرغزاران پگاه
چو نزدیک آن مرغزاران رسید ز اسپان و چوپان نشانی ندید