مدره

معنی کلمه مدره در لغت نامه دهخدا

( مدرة ) مدرة. [ م َ دَ رَ ] ( ع اِ ) کلوخ. ( منتهی الارب ). واحد مدر، یعنی یک کلوخ و یک قطعه گل چسبان. ( ناظم الاطباء ). رجوع به مَدَر شود. || مدرةالرجل ؛ بلد او. ( از مهذب الاسماء ). رجوع به مدر شود.
مدرة. [ م ُ دِرْ رَ ] ( ع ص ) زنی که سخت می گرداند دوک را به نحوی که گویا از حرکت بازایستاده است. ( ناظم الاطباء ). رجوع به مُدِرّ شود. || تأنیث مُدِرّ. رجوع به مدر و مدره شود.
مدره. [ م ِ رَه ْ ] ( ع ص ، اِ ) رئیس و پایکار قوم. ( منتهی الارب ). آنکه زبان قوم باشد. ج ، مداره. ( مهذب الاسماء ): مدره قوم ؛ سید آنان. ( یادداشت مؤلف ). بزرگ. سید. شریف. ( ناظم الاطباء ). سخنگوی قوم که از آنان دفاع کند. ( از متن اللغة ). || چرب زبان و چابک دست وقت خصومت و کارزار. ( منتهی الارب ). مقدم در سخن و پیشدست هنگام خصومت و قتال. ( از متن اللغة ). ج ، مداره.
مدره. [ م ُ دِرْ رَ / رِ ] ( ع ص ) مدرة. تأنیث مُدِرّ، به معنی آب انگیز و ادرارآور. رجوع به مدر شود.

معنی کلمه مدره در فرهنگ فارسی

( اسم ) مونث مدر : ادوی. مدره .
آب انگیز و ادرار آور

جملاتی از کاربرد کلمه مدره

امروزه این دانشگاه در حدود ۱۲۰۰۰ دانشجو از همه ۵۰ ایالت آمریکا و از بیش از ۱۰۰ کشور خارجی در چهار مدرسه تحصیلات عالی و شش مدره تحصیلات تکمیلی را در خود دارد. چندین مرکز تحقیقاتی نیز به این دانشگاه وابسته می‌باشند. به غیر از کلینیک‌ها اقماری پزشکی رصدخانه همه مدارس و مراکز دانشگاه در زمین ۳۰۰ هکتاری دانشگاه واقع در یک و نیم مایلی از مرکز شهر نشویل می‌باشند. پردیس این دانشگاه به تنهایی یک باغ ملی به‌شمار می‌آید که بیش از ۳۰۰ گونه درخت و درختچه را در خود جای داده‌است.