مردم زاده
معنی کلمه مردم زاده در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه مردم زاده
نور چشم ما تو مردم زاده ای یک شبی از لطف شو مهمان ما
طفل اشکی در کنار افتاده ام مفکن از چشمم که مردم زاده ام
هست مردم زاده و از اصل پاک است ای دریغ گر به خونریزی و غمازی نبودی داستان
آب چشم ما به هر سو رو نهاد عزتش دارید مردم زاده است
عیش اگر خواهی سگ خوبان مردم زاده باش بنده ایشان شو از فکر جهان آزاده باش
از سر شکست آب رویم پیش هر کس زان سبب برد و چشمش جای می سازم که مردم زاده است
شب رو خونی که از چشمم به دور افتاده است کردمش جا در کنار خود که مردم زاده است