مرهود

معنی کلمه مرهود در لغت نامه دهخدا

مرهود. [ م َ ] ( ع ص ) نعت مفعولی از مصدر رهد. رجوع به رهد شود. || امر مرهود؛ کار نااستوار. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || ترکتُهم مرهودین ؛ گذاشتم ایشان را غیر عازم بر کاری. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).

جملاتی از کاربرد کلمه مرهود

رویل در مچلن بلژیک متولد شد و در آکادمی از خنت و دنز آموزش دید. پس از سال ۱۹۵۲ او شروع به استفاده از فضاهای بزرگ سفید کرد. یکی از موضوعات مرکزی در کار او تضاد افسانه و واقعیت است. در سال ۱۹۷۶ او بر روی یک دیوار بزرگ در ایستگاه مرهود متروی بروکسل نقاشی کشید. پرتره همسر اول او زولما که مدل مورد علاقه او بود و ازدواج آن دو تا زمان مرگ زولما در سال ۲۰۰۹ دوام داشت به عنوان یک نقشمایه در کارهای او جاری بود.