مرهم نه. [ م َ هََ ن ِه ْ ] ( نف مرکب ) مرهم نهنده. آنکه بر جراحت مرهم نهد. ( آنندراج ) : درشتی و نرمی به هم در به است چو رگزن که جراح و مرهم نه است.سعدی.
معنی کلمه مرهم نه در فرهنگ فارسی
که بر جراحت مرهم نهند
جملاتی از کاربرد کلمه مرهم نه
گه زخم ممالک را بیواسطه مرهم نه گه درد مسالک را بی رابطه درمان باش
درشتی و نرمی به هم در به است چو رگزن که جراح و مرهم نه است
فراق کرده دل ما خراب و مرهم نه به حقه فلک از بهر این دل افگاران
خوش آن بیدل که یارش گر زند زخم ار نهد مرهم نه هرگز گرید از زخمی و نه از مرهمی خندد
درمان کن درد دردناکان مرهم نه ریش سینه چاکان
روی غریب ساختی ای داغ دل که زود مرهم نه جراحت پنهان ما رسید
کلیم از منت غمخواری یاران شوی فارغ ز داغ تازه گر مرهم نه زخم کهن باشی
فرصتم باد که مرهم نه زخم جگر است خنده بر بیاثریهای نمکدان زدهای
لطف او مرهم نه هر سینه ریش قهر او کینه کش هر ظلم کیش
طبیبا، داغهای سینه را صد بار مرهم نه که دارم در ته هر داغ صد داغ دگر پنهان