مساوا. [ م ُ ] ( از ع ، اِمص ) صورت مخفف مساواة. برابری. معامله به مثل. مکافات. پاداش. مساوات. رجوع به مساوات شود : آزار مگیر از کس برخیره و مازار کس را مگر از روی مکافات و مساوا.ناصرخسرو.حلم حق گرچه مساواها کند چونکه از حد بگذرد رسوا کند.مولوی ( مثنوی چ رمضانی ص 176 ).
جملاتی از کاربرد کلمه مساوا
یا هما را چه شرف باشد بر سگ چو همی ز استخوان خورد نشان هردو مساوا دارد
مشک و کافور روز و شب را چرخ هردو با یکدیگر مساوا کرد