معنی کلمه مستار در لغت نامه دهخدا
اگر خواهی ز تب زنهار زنهار
کفی از داروی مستار دست آر.ملامحمد تانیسری ( از آنندراج ).
مستار. [ م ُ ]( اِ ) مسطار. مصطار. شرابی که از غایت قوت خورنده رابه زمین اندازد. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). خمر نارسیده. ( مخزن الادویه ). شراب تازه و ترش. ( ناظم الاطباء ).