معنی کلمات حرف "د" - صفحه 17
- دروازه گوگ
- درود کار
- درون اشوب
- درهم پیوستن
- دراخم
- دراز زبانی
- دربند بالا
- درخشان کردن
- درخواست امامت
- درخواست دسترسی
- درخواست قیمت
- درخواست نامه
- درداق
- دهداری
- دهدن
- دهشی
- دهقان نورد
- دهقان نژاد
- دهل باز
- دهل زدن
- دشت ابی
- دشت اتشفشانی
- دشت ارجن
- دشت بال
- دشت رم گله
- دشت چنار
- دشتستان خاص
- دشته شاه رضا
- دوست گردیدن
- دوچرخه ساز
- دویستم
- دست سودن
- دست شانه
- دست شوئی
- دست طلب
- دست فراخ
- دست فرسود
- دست فرمان
- دست فشاندن
- دست قلم
- دست نشاندگی
- دره رنج
- دره زرد
- دره زرشک
- دره عباس
- دره عشق
- دره غول
- دره لیک
- دره مراد
- دره مرادبیگ
- دره مسجد
- دورۀ نجومی
- دراورده
- دراکان
- دراگا
- دراگوت
- درایش
- درایوین سینما
- درب امام
- دل دله
- دل زدگی
- دل شدگی
- دل طپش
- دل فزاینده
- دل قرمزی
- دل گرداندن
- دل گرفتگی
- دوچقا
- دوک تراش
- دوک رشتن
- دوک ریس
- دوک نشین
- دوکاره
- دوکانی
- دوکه
- درکاله
- درگذرانیدن
- دریالبه
- دریای اسود
- دریای اقیانوس
- دریای طبرستان
- دریای موسی
- دریای پر جزیره
- دریمی
- درینه
- دراز گفتار
- درامدی بر تاریخ علم اصول
- درامدی بر تاریخ قران
- درامدی بر نظریه نهادی
- درامدی به فلسفه ذهن
- درایتی محمدحسین
- دربند خزران
- در بیکه
- در تابیدن
- در تاد
- در تیزو
- در جستجوی قائم
- در جستجوی نور
- در جودان
- در حریم ولایت
- در در تن
- در دستی شاه
- داروما
- درجات تقوا
- درجرج
- درجز
- درجم
- درجن
- درجنه
- درجه بندی
- درجک
- درح
- درخ
- دشم
- دشمن روی
- دشمن زاده
- دشمن سوز
- دشمن شدن
- دشمن شکنی
- دشمن کامی
- دشمن کشی
- دیر گرفتن
- دیرپایی گونه شناختی
- دیرک دپ
- دیرین انسان شناسی
- دیرین جمعیت شناسی
- دیرین زمین لرزه
- دیرین مردم شناسی
- دیرین گونه
- دیرینه زلزله شناسی
- دوران خدای
- دوران دره بالا
- دوران دره پایین
- دوران علمی اخوند خراسانی
- دوران نهضت تفسیری شیعه
- دوران کردن
- دوران کودکی حضرت مهدی
- دوراهۀ راست گرد
- دوربین ابر
- دوربین بی صدا
- دو پایی
- دو پر
- دو پره
- دو پروانه
- دو پستان
- دو پنجه
- دو پیکان
- دو پیکری
- دو چند
- دو چوبه
- دوانزده
- دوانگشت
- دوامه
- دوازده یک
- دواس
- دواشناس
- دوافع
- دواله
- دوالین
- دورۀ اغاز سلسله ها
- دول گپ
- دولاب باز
- دولاب گردانی
- دولابچه
- دولاچنگ
- دولت اندیش
- دولت بالفعل
- دولت برگشته
- دولت به دولت
- دولت به شهروند
- دیر زیستن
- دیر محمد
- دیر کاری
- دیر کان
- دیرینه عرض
- دیزج اباد
- دیزج بالا
- دیزج جمشیدخان
- دیزج حاتم خان
- دوراگاه
- دوربه
- دورجا
- دورر
- دورزن
- دورنمایه
- در و همسایه
- در پرسین
- در پوشانیدن
- در کاویدن
- دوستی با کافران
- دوش انداز
- دوش خوردن
- دوش زدن
- دست گذاردن
- دنیا دوستی
- دل برنده
- دیر سخن
- ده باش
- دایتی
- دور و دراز