معنی کلمه دوران کودکی حضرت مهدی در دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] حضرت مهدی (علیه السّلام) در سامراء و تحت سرپرستی پدرشان حضرت امام حسن عسکری (علیه السّلام) ـ در حالی که در طول زندگانیشان مشمول عنایات و عواطف پدر می بودند ـ زندگی می فرمودند. در این مدّت، حضرت امام حسن عسکری (علیه السّلام) فرزندشان را برای برخی از افراد مورد اعتماد شیعه ظاهر می فرمودند و حضرتش را به عنوان دوازدهمین امام و پیشوا و مهدی موعود منتظر به آنان معرفی می فرمودند. از آن جا که شروع غیبت صغرا را از هنگام تولّد حضرت مهدی (علیه السّلام) به حساب می آورند، بد نیست که نظری گذرا به زندگانی حضرتش در زمان حیات پدر بزرگوارشان بیفکنیم. واضح است که حضرت مهدی (علیه السّلام) در سامراء و تحت سرپرستی پدرشان حضرت امام حسن عسکری (علیه السّلام) ـ در حالی که در طول زندگانیشان مشمول عنایات و عواطف پدر می بودند ـ زندگی می فرمودند. در این مدّت، حضرت امام حسن عسکری (علیه السّلام) فرزندشان را برای برخی از افراد مورد اعتماد شیعه ظاهر می فرمودند و حضرتش را به عنوان دوازدهمین امام و پیشوا و مهدی موعود منتظر به آنان معرفی می فرمودند. آخرین دیدار و عهد با پدر وقتی که حضرت امام حسن عسکری (علیه السّلام) را زهر خوراندند و آن حضرت لحظات پایانی حیات را می گذراندند ـ و اغیار و جاسوسان پس از اطمینان از تاثیر زهر در جسم ایشان منزل حضرت امام حسن عسکری (علیه السّلام) را ترک کرده بودند ـ حضرت مهدی (علیه السّلام) نزد پدرشان حاضر گردیدند تا ایشان را در نوشیدن دارو کمک نماید و ظرفی را که در دست گرفته و می خواستند بنوشند نگه دارند؛ زهر فوق العاده قوی بود و رعشه ای در دو دست مبارک حضرتش حادث گردیده بود که حضرت امام حسن عسکری (علیه السّلام) نمی توانستند ظرف دارو را بنوشند؛ چرا که ظرف به دندانهایشان می خورد. این ملاقات آخرین دیدار و آخرین عهد بود. حضرت امام حسن عسکری (علیه السّلام) پس از آن دنیا را بدرود گفتند و پاک فرزند عزیزشان را در تندباد روزگار و در معرض حوادث و مسائل زندگی یتیم گذاردند؛ در پناه محافظت همیشگی خدا و حمایت حق که هرگز از بین نمی رود. روایات کودکی امام مهدی در اینجا به برخی از روایات که دوران کودکی امام مهدی (عجّل الله فرجه الشریف) را نقل نموده اند اشاره میکنیم: ← زیارت امام توسط حضرت حکیمه ...
جملاتی از کاربرد کلمه دوران کودکی حضرت مهدی
یک کشیش سابق که از ایمان خود دور شده بود به زادگاه کوچک خود باز میگردد و متوجه شود که یک آتش سوزی مرموز به طور غمانگیزی یک خانواده محلی را درنوردیده است. وقتی میفهمد که دوست دوران کودکیاش در برافروختن آتش نقش داشته است، مأموریتی را برای یافتن حقیقت آغاز میکند؟ و در این فرآیند، ایمان خود را دوباره کشف میکند.
در این مطالعه نتیجهگیری شد که نه واکسن MMR که هرگز در آن تیومرسال نبودهاست، و نه اجزای واکسنی که دارای تیمروسال یا جیوه بودهاست، منجر به ایجاد و رشد اختلالهای طیف اوتیسم نمیشوند. با وجود این، نگرانی نابجای بعضی از والدین منجر به کاهش میزان واکسیناسیون در دوران کودکی، شیوع بیماریهای کودکی کنترل شده قبلی در برخی کشورها (مانند ایالات متحده) و مرگ قابل پیشگیری چندین کودک به دلیل واکسینه نشدن آنها توسط والدینشان شدهاست..
مادر وی فردی مذهبی و پدر وی از کاسبهای جزء بود که پس از شکست فرقه به تهران مهاجرت کرد و در سبزه میدان بازار تهران مغازهای خرید و مشغول به همان کار بازرگانی خود، صادرات فرش به اروپا و واردات چای، کاغذ و چسب از آنجا شد. جواد در این موقع دوران کودکی را سپری میکند. پس از طی شدن دوران کودکی، برای گذراندان دوره تحصیلات ابتدایی وارد مدرسه اقبال میشود و پس از آن تحصیلات متوسطه خود را در دبیرستان مروی تهران آغاز و در سال ۱۳۳۷ مدرک دیپلم خود را با موفقیت کسب میکند.
نورتون جاستر (۲۰۲۱–۱۹۲۹) معمار و نویسندهٔ آمریکایی بود. او در ۲ ژوئن ۱۹۲۹ در بروکلین، یکی از بخشهای شهر نیویورک، از مادری به نام مینی (سیلبرمن) جاستر[a] و پدری به نام ساموئل جاستر[b] زاده شد. پدرش معمار و مادرش خانهدار بود. جادوگر شهر از از رمانهای موردعلاقهٔ جاستر در دوران کودکی بود و کتابهای قطور روسی و ییدشی والدینش را که به زبان انگلیسی ترجمه شده بود، ورق میزد. او توانست در سال ۱۹۵۲، مدرک کارشناسی معماری را از دانشگاه پنسیلوانیا دریافت کند و در ادامه، بهواسطهٔ برنامهٔ فولبرایت به انگلستان رفت تا تحصیلاتش را در دانشگاه لیورپول ادامه دهد. پس از اتمام تحصیلات، در سال ۱۹۵۴ به سپاه مهندسی عمران[c] پیوست تا در نیروی دریایی ایالات متحده خدمت کند.
ارشا اقدسی ۱۴ اردیبهشت سال ۱۳۶۱ در تهران به دنیا آمد. ارشا اقدسی از دوران کودکی اش ورزش را دنبال میکرد و به دنبال فعالیتهای ورزشیاش، ورزش رزمی آی کیدو را فراگرفت و مربی آن شد. در سال ۱۳۸۴ به دنبال موفقیتش در کسب بورسیه تحصیلی در رشتهٔ تربیت بدنی، عازم ایتالیا بود که از طریق یک آگهی برای دورههای بدلکاری با پیمان ابدی آشنا و در ایران ماند و بدلکاری را ادامه داد، تا جایی که توانست سرمربی کلاسهای بدلکاری پیمان ابدی و اولین مربی بانجی جامپینگ ایران و نیز اولین مربی تونل باد صبا در ایران شود. بعد چند سال ارشا اقدسی در ۱۳ بهمن ۱۳۸۵ گروه بدلکاران ۱۳ را تأسیس کرد و فعالیتهای خود را با گروهش در ایران و عرصه بینالملل ادامه داد. او سپس برای برگزاری مسابقه آب و آتش، مجری شبکه نسیم شد.
و جود هیل هستند. این فیلم که برانا آن را «شخصیترین فیلم» خود توصیف میکند، به داستان دوران کودکی پسر جوانی در بلفاست، ایرلند شمالی در ابتدای درگیریهای ایرلند شمالی در سال ۱۹۶۹ میپردازد.
گابریل خوزه گارسیا مارکز در ۶ مارس ۱۹۲۷ در آراکاتاکا در شمال کلمبیا زاده شد و نزد پدربزرگ و مادربزرگش بزرگ شد. وی در بوگاتا پایتخت کلمبیا به مدرسه رفت و به زودی به نوشتن روی آورد. به تشویق خانواده به تحصیل حقوق پرداخت. اما به زودی دریافت که روح و روان او تنها با نوشتن و ادبیات آرام میگیرد. او بعدها در نخستین کتاب خاطرات خود با عنوان زندهام که روایت کنم نوشت که دوران کودکی سرچشمه الهام همه داستانهای وی بودهاست. او تحت تأثیر پدربزرگ خود که شخصیتی آزادیخواه بود و در هر دو جنگ داخلی کلمبیا شرکت کرده بود، آگاهی سیاسی پیدا کرد. مارکز از سالهای جوانی در نیمه دهه ۱۹۴۰ به حرفه روزنامهنگاری پرداخت و در کنار گزارشهای واقعی، نخستین داستانهای کوتاه خود را منتشر کرد.
انجیل مَتّی یکی از چهار انجیل به تصویب رسیده در عهد جدید و همچنین یکی از سه انجیل همنوا است. این انجیل شرحی از زندگی و دعوت عیسای ناصری را بیان میکند. این انجیل تبارنامه، زایش و دوران کودکی عیسی، دعوت ، پندها و سخنان او، سفرش به اورشلیم و رویدادی که در نیایشگاه رخ داد را تشریح کرده و سرانجام به بیان مصلوب شدن و «رستاخیز» مسیح میپردازد. عیسای رستاخیز کرده به پیروانش مأموریت میدهد که به تبلیغ در میان تمامی مردمان بپردازند.
آلن از همان دوران کودکی متوجه شد که خانواده او از نخبگان هستند. او در ۱۹۲۷ شروع به تحصیل در مدرسه بویز کرد و یکی از معدود دانشآموزانی بود که ماشین خود را داشت. در همان سال، نام پدرش برای اولین بار در صفحات اجتماعی شهرها، فهرست سالانهٔ نخبگان که در ریچموند، آتلانتا، چارلستون، ساوانا و آگوستا منتشر میشد، آمد. او بهطور مرتب همراه با والدینش در اولین کلیسای پروتستان آتلانتا شرکت میکرد و بعدها تا زمان فوتش به عنوان بزرگتر و عضوی فعال در آنجا بود.
یک مطالعه دانشگاهی در سال 1997 کار مانی را از بسیاری جهات مورد انتقاد قرار داد، به ویژه در رابطه با تغییر جنسی غیر ارادی کودکی به نام دیوید رایمر، و سوء استفاده مانی از رایمر و برادرش در دوران کودکی. او از فعالیت های جنسی دو کودک با یکدیگر، (که مانی آن را برای تحقیقاتش اعلام می کرد) عکس گرفت. دیوید رایمر زندگی پر دردسری داشت و در نهایت در 38 سالگی خودکشی کرد. برادرش در 36 سالگی بر اثر مصرف بیش از حد دارو درگذشت.