معنی کلمه دشمن شکنی در لغت نامه دهخدا دشمن شکنی. [ دُ م َ ش ِ ک َ ] ( حامص مرکب ) عمل دشمن شکن. دشمن شکری. هزیمت دادن دشمن را و مغلوب و عاجز ساختن او را. ( آنندراج ) : همت او در دشمن شکنی و لذتها بر خویشتن حرام داشتی [ اردشیر ]. ( فارسنامه ابن البلخی ص 61 ).
جملاتی از کاربرد کلمه دشمن شکنی نه عجب که قلب دشمن شکنی به روز هَیجا تو که قلب دوستان را به مفارقت شکستی