درجن

معنی کلمه درجن در لغت نامه دهخدا

درجن. [ دَ ج َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان کوهسارات بخش مینودشت شهرستان گرگان ، واقع در 25هزارگزی جنوب خاوری مینودشت ، با 370 تن سکنه. آب آن از چشمه سار و راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3 ).

جملاتی از کاربرد کلمه درجن

یکی دیوانه داری دایماً تو نه بیند درجنون او جز ترا تو
بلالش بدی نام اما بلال زهم نامی اش درجنان پر ملال
ای خرد چون بوی گل دیگر سراغ ما مگیر درجنون سرداد ما را تا چه سر دارد بهار
که ترسم دل مرتضی بشکند حسن (ع) درجنان دست برسر زند