دل طپش
معنی کلمه دل طپش در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه دل طپش
هم چون تنور طوفان قلب از طپش مرا بحری نموده زیر نهنبن شده نهان
طپش و تابش من گرم سئوالش سازد صد ادا هست که کس پی به جوابش نبرد
از طپش عشق تو در روش مدح شاه خاطر خاقانی است سحر حلال آفرین
اشخاصى كه دچار بى خوابى ، طپش قلب ، نورالژى ، درد اعصاب شده اند بايد با شامخود كاهو مصرف كنند و يا شبها قبل ازخواب جوشانده شصت گرم كاهو را در يك ليتر آبمصرف نمايند))(332)
از طپش، شریان شوقم پردهٔ دل می درد چشم مخمور که در اندیشهٔ ناز است باز
سخنان آن حضرت در مريض اثر كرد، دلش آرام گرفت و از طپش ايستاد. با نهايتخرسندى و نشاط چشمان خود را فرو بست و جان به جان آفرين تسليم نمود.(28)
بما اموخت كه اى انسان ازاده ، آنجا كه نميتوانى سر بلند زيست كنى ، سر بلند بمير.آنجا كه طپش توانستن در تو خاموش شد، سرود بايستن سركن و آنجا كه رنگ رخسارت ازشدت ظلم و جهلها به زردى گرائيده از خون وضو بسازد و بر سجاده گلگونت سر بنه.
يكى ديگر از دوستان من آمد و گفت : مرض ترا، جز خاك كربلا ومقتل شهدا و مريضخانه اولياى خدا شفا نبخشد، و ضمنا خود شرح داد كه9سال مبتلا به طپش قلب بودم و همه اطبا از معالجه ام عاجز ماندند، تنها از تربت قبر امامحسين عليه السلام شفا حاصل شد، چنانچه ميل دارى متوكلا على الله حركت كن .
حضرت رسول صلى الله عليه و آله را تعقيب كردند.دنبال اثر پاى حضرت را گرفتند تا به آن غار رسيدند. ديدند اينجا اثرى كه كسىبه تازگى درون غار رفته باشد نيست . عنكبوتى هست و در اينجا تنيده است ، و مرغىهست و لانه او. گفتند: نه ، اينجا نمى شود كسى آمده باشد. تا آنجا رسيدند كه حضرترسول صلى الله عليه و آله و ابوبكر صداى آنها را مى شنيدند و همين جا بود كهابوبكر خيلى مضطرب شده و قلبش به طپش افتاده بود و مى ترسيد. اين آيه قرآن است، يعنى روايت نيست . كه بگوييم فقط شيعه هاقبول دارند و سنى ها قبول ندارند. آيه اين است :
دلم افلاک را از هر طپش در لرزه اندازد به چشم کم نشاید دید جویا اضطرابم را
در نافه شود مشگ به سودای تو بویا لازم بود آری طپش دل خفقان را
يكى ديگر از دوستان من آمد و گفت : مرض ترا، جز خاك كربلا ومقتل شهدا و مريضخانه اولياى خدا شفا نبخشد، و ضمنا خود شرح داد كه 9سال مبتلا به طپش قلب بودم و همه اطبا از معالجه ام عاجز ماندند، تنها از تربت قبر امامحسين عليه السلام شفا حاصل شد؛ چنانچه ميل دارى متوكلا على الله حركت كن .
دست و پایم طپش دل همه از کار فکنده چشم بر جلوهٔ دیدار نیفتاده هنوزم
اضطراب يك آشفتگى روانى است كه با نگرانى ، عصبانيت ، ترس خفيف و احساسناراحتى ، همراه است و علايم جسمى آن طپش قلب ، ضعف ، سرگيچه و عرق كردن است .
در بيشتر حالات ، قلب را زرهى از چربى مى پوشاند كه كاملا مزاحم كار كردن آن است .زيرا بدين ترتيب ، انقباض و انبساط نمى تواند به سهولت انجام گيرد و بطن چپقلب ، ديگر نخواهد توانست به آسانى و نيروى كافى خون ها را بهداخل شريان ها براند. وقتى كار بدين جا كشيد، خفقان و تنگ نفس هاى شديد پديد آمده وانجام هر كار فعالى دشوارى مى شود. اتساع قلب و بزرگ شدن آن با بى كفايتىكامل طپش دائمى : خفقان شبانه سكته قلبى گريبانگير مى شود.)(1201)
نبض بیمار صفت در ره شوقش جویا جاده گرم طپش از گرمرویهای من است
طپش فیلمی به کارگردانی و نویسندگی مهدی فخیم زاده و محصول سال ۱۳۶۷ است.
جگرم را نه آن طپش دادند که علاجش کنی به سرکه و قند
چرخ زاستسقای آبش در طپش برده او بر چرخ بانگ العطش
و همچنين معناى جمله ديگر كه در آخر حديث آمده فرموده بود: (و هر شخصى درحال ايستاده دچار خشم گرديد فورا به زمين بچسبد (بنشيند)...) چرا كه آن حالت خشماگر از طپش نفس و سبعيت شخص سرچشمه بگيرد و نه از ناحيه خدا (و به خاطر او) قهراظهور و پيدايش مستند به هواهاى خود نفس خواهد بود و در حقيقت شيطان نفس راغافل گير كرده به جاى آنكه او را متوجه اسباب حقيقى كند، به سوى اسباب و همى وخيالى مى كشاند و در چنين وضعى اگر تغيير حالتى به خود بدهد مثلا اگر درحال قيام است بنشيند نفس خويش را از شاءنى به شاءنى ديگر منصرف كرده به اين معناكه امكان آن دارد كه نفس هم از آن اسباب و همى به سوى سبب جديدى واقعى متوجه گشته، در نتيجه از آن اسبابى كه باعث خشم او بودند، غفلت كند، چون علاقه نفس آدمى بهرحمت ، به حسب فطرت ، بيش از غضب است و به همين جهت است كه مى بينيم در بعضى ازروايات آمده است كه تغيير حالت در حال غضب منحصر به نشستن نيست بلكه هر تغييرىكه ممكن باشد كافى است