دو پنجه
معنی کلمه دو پنجه در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه دو پنجه
مجوی شادی چون در غمست میل نگار که در دو پنجه شیری تو ای عزیز شکار
وگر از نام هفت اندام پرسی گویمت اینک دو شست پای و دو زانو و دو پنجه دست و پیشانی
دو پنجه پریروی بسته کمر دو پنجه پرستار با طوق زر
چون رحل برای پله گشتن شد قفل بهم دو پنجه ی من
پس دو پنجه کرد بر کوه استوار خویش را آویخت اندر کوهسار
دو بال طایر رعشه است هر دو پنجه من ز کف چو لنگر رطل گران صهبا رفت
دهی چند بود اندر آن روزگار فزون از دو پنجه همه گشت زار
دو پنجه با تو زده شیر چرخ و تو با خود گرفته راست سه پنجاه در سرای سپنج