دراز گفتار

معنی کلمه دراز گفتار در لغت نامه دهخدا

درازگفتار. [ دِ گ ُ ] ( ص مرکب ) درازگوی. آنکه سخن بسیار گوید. آنکه هر سخن طویل کند.

معنی کلمه دراز گفتار در فرهنگ فارسی

دراز گوی آنکه سخن بسیار گوید

جملاتی از کاربرد کلمه دراز گفتار

گفتار خوش و لب چو قندم باید گیسوی دراز چون کمندم باید
کشف اسرار بس دراز کشید بهمین مختصر کنم گفتار
سخن دراز مکش این چه طول گفتار است خوش است مدت اقبال شاه طولانی
شيخ صدوق عليه الرحمه از ابراهيم بن عباسنقل مى كند كه گفت : هرگز نديدم كه امام على بن موسى الرضاعليهماالسلام كسى رابا كلام خود رنج دهد و نديدم كه گفتار كسى را قطع كند و در ميان سخنش ، سخن گويد.در مقابل كسى كه با او سخن مى گفت تكيه به جايى نمى داد و در حضور كسى كه با اونشسته بود، پا دراز نمى كرد، به خدمه خود ناسزا نمى گفت و هيچگاه نديدم كه آب دهانخود را دور افكند و نديدم كه در خنده خود قهقهه كند، بلكه خنده او تبسّم بود.
چون اعتقاد بنده شناسی ، خود این بسست ابرام گشت بی حد و گفتار شد دراز
دراز آهنگ شد گفتار بی‌مر درازی سخت بی معنی و بی‌بر
عجب !! ما چرا خواننده را بجائى حواله دهيم كه شايد به نظرش دور و دراز باشد؟ براىصدق گفتار ما كافى است كه خواننده عزيز تنها در شكنجه و خون دلهائى كه مردمالجزاير از ملت متمدن !!! فرانسه در عرض چندسال ديد دقت نمايد و نفوسى كه به دست اين جانور درنده به خون آغشته گشته وشهرهائى كه در زير آتش گلوله هايش ويران شده و شدائدى كه مردم بى گناهش از آنهاديده اند از نظر بگذراند و بر اين تمدن نفرين فرستد و هم چنين ظلم و بيدادى كه ملتعرب از انگليسيها و ملت سودان و سرخ پوستان آمريكا و اروپاى شرقى از اتحاد جماهيرشوروى و ستمهائى كه خود ما از دست همين ها ديده ايم به ياد آورده بر اين آدم خوارانقرن بيستم نفرين كند. دردناك تر از همه اين است كه اين جنايات را به اسم خيرخواهى وبشر دوستى مرتكب مى شوند و حال آنكه اين همان برده گيرى است كه به ظاهر از آنبيزارى مى جستند.