دو چند

معنی کلمه دو چند در لغت نامه دهخدا

دوچند. [ دُ چ َ ] ( ص مرکب ، ق مرکب ) مضاعف و دوبرابر. ( ناظم الاطباء ). مضعف. ( آنندراج ). دوچندان. دوبرابر. دوتا. مضعوف. ( یادداشت مؤلف ). ضعف. ( زمخشری ) ( دهار ) ( ترجمان القرآن ). مضاعف. ( دهار ). دوتا. ( زمخشری ). و رجوع به دوچندان شود.

معنی کلمه دو چند در فرهنگ فارسی

مضاعف دو برابر .

جملاتی از کاربرد کلمه دو چند

در دانشگاه سوربن به تحصیل در رشتهٔ ادبیات آمریکای لاتین پرداخت. او پیش از انتشار رمان معروفش خبرچینان که شهرتش را دو چندان کرد، از طریق نوشتن مقاله‌ها و ترجمه‌های آثار نویسندگانی چون ویکتور هوگو، جان هرسی و فاستر چهره‌ای شناخته شده بود. وی هم چنین به عنوان ستون‌نویس مجلهٔ کلمبیا یی "ال اسپکتادر" نیز مشغول است. در سال ۲۰۱۱ اثر مشهورش صدای افتادن اشیاء که در بارهٔ تجارت مواد مخدر در کلمبیاست، جایزهٔ ادبی "پرمیو آلفا گووارا ده نوولا" را نصیب او کرد. در سال ۲۰۱۴ نیز همین اثر، جایزه ادبی ایمپک بین‌المللی که از گرانترین جایزه‌های دنیاست را از آن او کرد. او اولین نویسنده آمریکای لاتین است که برنده این جایزه می‌شود.
31 - و هر كس از شما براى خدا و پيامبرش خضوع كند، وعمل صالح انجام دهد، پاداش او را دو چندان خواهيم ساخت ، و روزى پر ارزشى براى اوفراهم ساخته ايم .
و مراد از جمله (فلن نزيدكم الا عذابا)، اين است كه آنچه مى چشيد عذابى است بعد ازعذابى كه قبلا چشيده بوديد، پس آن عذاب ، عذابى است بعد از عذاب ، و عذابى است روىعذاب ، و همچنان عذابها دو چندان مى شود، و عذابى به عذابتان افزوده مى گردد، پس ازاينكه به آرزوى خود برسيد ماءيوس باشيد، و اين آيه خالى از اين ظهور نيست كه مراداز جمله (لابثين فيها احقابا) خلود در آتش است ، و اينكه عذاب از شما قطع نخواهد شد.
در حـديـثـى چـنـيـن آمـده : لا يـنـزع رجل فى الجنة ثمرة من ثمرها الا نبت مثلاها مكانها: (هيچانسانى ميوهاى از درختان بهشتى نمى چيند مگر اينكه دو چندان جاى آن مى رويد).
راغب مى گويد: آنمـالى را كـه آدمـى بـه ديـگـرى مـى دهـد شـرط آنـكـهمـثـل آن را پـس بدهد قرض مى نامند. ولى صاحب مجمع البيان مى گويد: معناى اصلى اينكلمه قطع است ، و اگر عمل قرض گيرنده را هم قرض خوانده اند به مناسبت بوده كه اوآن مال را از صاحبش - البته با اذن او - بريده ، و شرط كرده كه عوض آن را به وىبـدهـد، و سـپـس در معناى مضاعفه گفته است : اين كلمه به معناى دو چندان و يا چند برابرهراست ، (مثلا عدد بيست مضاعف و چند برابر عدد چهار است ).
جمال یوسف مصری شنیدی؟ تو را خوبی دو چندان آفریدند
پس آن چیزها هرچه آمد فراز دو چندان از آن مایه دادند باز
اسكندر گفت : اين كار از عقل دور است ؛ چون اگر پس از كيفر، كار خود را دو چندان ادامه دهدمردم حرف او را قبول مى كنند و ما به دست خودمان به كمك او شتافته ايم .
و گرنه مانند ساير مردمند، و سپس ايشان را خطاب كند كه متوجه باشند در چه موقفىدشوار قرار گرفته اند، و به خاطر افتخارى كه نصيبشان شده چه شدايدى را بايدتحمل كنند، پس اگر از خدا بترسند، خداوند اجر دو چندانشان مى دهد، و اگر همعمل زشتى كنند، عذابشان نزد خدا دو چندان خواهد بود.
بر سر شمع چه آید همی از آتش و آب؟ آمد از چشم و دلم دوش دو چندان بر سر
که این دیوزاده بد آید به دست که دشمن دو چندان که ماییم هست
دو کیهان را نپندارم به میزان تو مقداری دو چندان گر به یک مویت ستانم باز مغبونم
زمانی که دو چندجمله‌ای را ضرب می‌کنیم، ضرایب حاصلضرب توسط هم‌گشت توالی ضرایب اصلی بدست می‌آید، که برای جلوگیری از ایجاد جمله‌های تعریف نشده با عدد صفر بسط داده می‌شوند؛ این عمل تحت عنوان حاصلضرب کوشی ضرایب دو چند جمله‌ای شناخته می‌شود.
بسی چشم سرم دید آشکارا دو چندان چشم سر اندر نهان دید
چنان یافت پیوند آن ماهچهر که بروی دو چندان بیفزود مهر
وقت دو منزل بدمی بل دو چند بار سن و سلسله و تخته بند
دی از کرم داور دوران کردم سودی و زیان نیز دو چندان کردم

سياق آيه تهديد است و مراد از ضعف حيات و ممات مضاعف و دو چندان شدن عذاب زندگى ومرگ است و معنا اين است كه اگر نزديك شوى به اينكه به سوى آنان متمايل گردى هر چند تمايل مختصرى باشد ما عذاب دو چندان زندگى كه مجرمين را با آن شكنجه مى دهيم و عذاب دو چندان مرگ را كه در عالم ديگر با آن شكنجه شان مى دهيم به تو خواهيم چشانيد.

راهِ من دایم دو چندان می‌شود از کاهلی در میانِ راه، صائب خواب می‌گیرد مرا