دست فرمان

معنی کلمه دست فرمان در لغت نامه دهخدا

دست فرمان. [ دَ ف َ ] ( اِ مرکب ) فرمان دست. فرمان که به اشاره دست دهند. || زیردست. فرمانبر. آنکه به فرمان کسی کار کند :
دست فرمان تو تا فرمان براند دور کرد
سر ز گردن جان ز تن دست از عنان پای از رکاب.سوزنی.

معنی کلمه دست فرمان در فرهنگ فارسی

فرمان دست فرمان که به اشار. دست دهند .

جملاتی از کاربرد کلمه دست فرمان

دست فرمان ترا هست کنون آن قدرت که زند بر دهن توسن ایّام عنان
عروس مملکتت زیر دست فرمان باد سعادت دو جهانت مقیم ایوان باد
سگ دست فرمان در اشکال و اندازه‌های مختلف وجود دارد. طراحی آن‌ها برای تناسب با انواع کاربردها و انواع تعلیق متفاوت است. با این حال، آنها را می‌توان به دو نوع اصلی تقسیم کرد. یکی با یک هاب و دیگری با یک دوک ارائه می‌شود.
بر جوانی دل منه، چون دست فرمان فنا هیچوقت از دامن ملک بقا کوتاه نیست
در سامانه تعلیق خودرو، بند انگشت فرمان یا قائم یا سگ دست قسمتی است که شامل توپی یا دوک چرخ است و به سامانه تعلیق و اجزای فرمان متصل می‌شود. اصطلاحات دوک و توپی گاهی اوقات به جای سگ دست فرمان استفاده می‌شود، اما به قسمت‌های مختلف اشاره دارد.
هر آن کس که در دست فرمان او زمام خلایق دهد کردگار
سوی درگاهت به کف جان آمدم نک ز شه در دست فرمان آمدم
چنان پیشش کشی کش بشکند سد جای پیشانی کنی چون بر میان کوه محکم دست فرمان را
چو به محشر اندر آئی دو جهان بناز کشته عجب ار به دست فرمان قلم جزا بجنبد